دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

۶۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

ممنون توام که میسپاری ام به حسین؛
من این همه را؛ز کرامات مجتبی دارم...
قدر تمام بی کسی ام؛به من دادی؛
من هرشبم؛ شب قدر است؛یاامام حسن.
ای خوشبحال کسی که توبه اش پذیرفته ای؛ارباب
نه مثل من که مانده ام هنوز در شب قدر

۰ نظر ۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۳
حر واسطه اش عباش شد؛
واسطه ام میشوی مادر؟؟؟
سرشکسته ام مثل حر؛آقا...
میبندی سرم راحسین؟؟؟
بی سر نشدی حر؛چه حیف!!!
داغ ارباب ماند بردلت؛صدحیف!!!
27شب به سر گرفتم عزای تو
تمرین دهه های محرم میکنم ؛حسین
مشق شبم؛ورد لبم؛ فقط تویی آقا
میبخشی ام ؟اربعین؛کربلا؛حسین؟؟؟

۰ نظر ۲۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۷

دلم دوباره حرم خواست؛

دوباره ضریح...

دلم دوباره قدم زدن کنار پنجره ات؛

دوباره صدای مناجات سحرهای حرم...

و بازهم صدای تذکر خادمان حرم؛

مدام و پی در پی؛

عکس نگیر خواهرم؛نگیر...

و زائران سمج؛

هرطرف ؛به کار خود مشغول...

ومن دوباره روبروی ضریح روی پله ها؛

پراز هوای گریه ام؛پر از خدا...

پر از زمزمه های مکرر

پراز علی؛ علی ؛موسی الرضا...

دوباره نیمه سحرخاطرات صحن طلا 

شکنجه میکندم مدام؛ یا امام...

خیال بی حرم؛خدانکند!!!

شکنجه جز به حرم؛خدانکند!!!

۴ نظر ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۷
کاش دردمان فقط ندبه خوانی جمعه ها بود؛
یا دعای عهد؛
یا آل یاسین و جامعه...
خوشا به حال آن ها که زیارتت میکنند؛
و زیارتشان میکنی؛
میگویند سرور در آخرت از آن کسانی ست که
به بیچارگان وفقرا مهربانی میکنند
و به بی سرپرستان محبت!!!
بیچاره تر و فقیرتر و ...از من که؟!
مهربانی ومحبت نمیکنی آقا؟!
کاش یک سحر جمعه به جایی برسیم 
که راهت را به سمت ما کج کنی!!!
راهی نمیرود بخدا؛آقاجان؛
یک بار هم تو بیراهه برو؛مهدی جان..
یابن الحسن روحی فداک
متی ترانا ونراک...

۱ نظر ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۴:۵۳
حسیـــــــــــن جــــــــــان
صبــر مـن مانـنـد صبــر حضرتـــــ ایوبـــــ نیستـــــ
اربعین #پای #پیاده
کـــربلا می خـواهم آقــــــــــا!
التماستـــــ می کنــم ....

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۱

کسی چه میداند تا عرفات کداممان هستیم

که خدا به اشک حسین مارا ببخشد!!!

کسی چه میداند که اربعین پای پیاده

امشب به کداممان میدهد حسین!!!

کسی چه میداند امشب چه مقدر میشود برایمان؟؟؟

کسی چه میداند کجا صاحبمان برایمان قران به سرگرفته؟

الهی بمیرم که برای من الهی العفو میگویی مهدی جان...

الهی بمیرم...

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۹
سیل جمعیت راه رابست
تامن پیاده گز کنم؛
یک ساعت تمام!!!
مثل گرمای 55درجه ی فتح المبین بود!!!
که از تشنگی گریه میکردیم؛
 تشنه ؛پیاده؛ آن هم فقط یک ساعت؛
جانم فدای لب عطشان تو؛یاحسین...
شهید غواص #خوش آمدی #به شهرمان

۲ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۳

تابیش از این خراب نکرده ام؛برگرد...

از توبه ای به توبه ی دیگر ظهور کن؛

نگذار که به توبه کردن عادت کنم؛آقا؛

دل مرده میشوم باتوبه های مکرر؛آقا؛

از خستگی خسته شدم؛به همین ماه عزیز؛

از فاطمه مادرت بپرس:که نمیخواهد کنیز؟؟؟

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۵

چقدر صبر،،،؟؟؟

بی قراری ازحد گذشته!!!

قرار بگذار باخودت این بار؛حسین جان؛

که جواب این بی قراری را خودت بدهی؛آقا...

ببین بی تاب و توانم؛ارباب

۱ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۵

بعد از این همه بیخوابی؛

دلم خوابی میخواهد طولانی

ازنوع اصحاب کهف!!!

که همه را خواب کنم؛؛؛

حتی سگ درونم را...

اما بیدارکه میشوم؛

تو آمده باشی آقاجان...

یالااقل که دوباره به خوابم آمده باشی؛

که آتشم گلستان شود؛

که سر به روی شانه ات بگذارم؛

شبیه هشتمین مرادم؛

بیا دوباره به خوابم...

بیا دوباره به خوابم...

تویی همیشه مرادم.

۰ نظر ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۴:۵۴