دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

به دوردست ها باید سفر کرد
وگاهی حتی درغُربت باید زیست
تنها باید ماند ازدستِ و زبان های تلخ
جایی باید رفت که طعمِ نبودن را به دیگران چشاند
و این برای انسان سخت نیست
وقتی بداند درمیان جمعی ست که دورند از او...
دلهای دور را همان بِه که ازخود راند.
درسلامتی و شادی ها وقتی نیستند
بگذار درغم ها و زمین خوردن هایمان هم نباشند
شیعه را غریب مُردن و غریب ماندن خوش است
چه بسا برای غریب همان بس که
امامِ همیشه حاضرش
در تک تک لحظه های زندگی اش
همراه و رفیق و مولای اوست ...
همان که
مونسِ شب های سرد و تاریک دنیایش بود
همان نیز مونسِ شبِ اولِ وداع با دنیایش می شود
همان که پایین پایِ سردش درقبر می نشیند
و مدتی هم بالای سرش او را نوید و بشارت می دهد
که من علی بن ابی طالب هستم
همان که او را دوستش داشتی; بدان که به تو ;
سود خواهم رساند...
آری غریب یاورِ غریب می شود
امامِ یاورِ سرباز می شود...
ما صاحب داریم;
همه دنیا و اهلش رهایمان کنند
باکی نیست.
آنکه باید ازما سراغی بگیرد;می گیرد
زود به زود هم می گیرد...
و آنکه باید به شِکوه هایمان گوش فرا دهد;
گوش می دهد...
و آنکه باید به دل های شکسته مان ;دل بدهد;
دل می دهد....
ای دل آرام باش;
امیرالمومنین علیه السلام با توست...
تو را به غیر چه کار؟!
#آتش _نسوزد_ پیکرم _چون _غلامِ _حیدرم

#بی راهه _مرو _ساده ترین_ راه _حسین_ است

#اللهم _عجل _لولیک _الفرج

۱ نظر ۱۲ دی ۹۷ ، ۱۱:۴۸
آدمیزاد است که گاهی دلش 
برای هیچ کس تنگ نمی شود!!!!.
دلش و دستش به نامه نگاری هم نمی رود
و حتی شاید از احوال پرسی ها هم
چندان خوشش نیاید....
مریض نیست این آدمیزاد!!!
هوای دلش خالی شده
انگار درکویری ست که هیچ کس
تابه حال ساکنش نشده
و نه اوکسی را دیده 
ونه هیچکس او را....
آدم مگرمی شود کسی را که ندیده به یاد بیاورد؟!
جز ذاتِ حقیقی اش را.
صفحه ی کتابِ زندگی م خالی شده 
از آدمهایی که روزی بودند
و حالا دیگر باید به نبودن تک تک ِشان
خو گرفت!
بااین تفاوت که حتی اینجا دیگر مادری هم نیست
تا چشم هایت را به نگاهش بدوزی
و جز او کسی را نشناسی...
و تو بگو نوزادِ تازه متولدِ بی مادر
به کجا می رسد آخر؟!
به همین نقطه رسیده ام
که دوست دارم هیچ کس را نشناسم از این دنیا
چشم باز کنم
و تنها تو را بشناسم
بارفتنِ تو گریه کنم تا جایی که سیاه شوم...
برگردی و برداری این طفلِ بی نوا را
و آرامَش کنی
و از جانت برایش مایه بگذاری
چنان که مادرم اینگونه کرد!...
به کم سو شدن چشمهایِ مادرِ عزیزتر ازجانم قسم
به کم شنوا شدنِ شنوایی اش قسم
به سفید شدن تمامی تارهای سرش قسم
به تَرَک های پاشنه ی پایش قسم
به چین و چروک های چهره اش قسم
به اشک های پنهانی اش قسم;
که من
تو را بیشتر از مادرم دوست دارم
که من
تورا بیشتر از مادرم کم دارم
که من 
همیشه حسرتت را دارم
که من 
همیشه فدایِ محسنت هستم
که من
همیشه به نامِ بی نشان هستم
سَری بیا ;به کویرِدلم بزن مادر
دلم گرفته دوباره
به یادِ شش گوشه....!
#یا_زهرا_سلام_ الله_ علیها
#یا _حسین_ جان
#اللهم _عجل_ لولیک _الفرج
۱ نظر ۰۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۰۸