دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

خواستم بنویسم لحظه لحظه اش را

که بشود سفرنامه

اما

دیدم سفری که همه چیزش مهیا باشد

و

صاحب اصلی اش را نتوان یافت

سفرنامه اش چه غمگین است

قدم به قدم

آرزو میکردم که چه میشد که

اخرین عمود

مقصدمان شما بودید...

چه میشد برای شما به بیابان زده بودیم

و چه میشد پایانِ سفر به زیارتِ شما میرسیدیم

وبعد از بازگشت

از فراقِ شما جان می دادیم...

و قصه ی ما نیز به سر می رسید!...

بقولِ پینه دوزِ قصه ی اقیانوسِ مشرق

زبان و قلم نمیتواند از شما بگوید...

کاش میشد به معرفتتان رسید آنطور که باید!

وکاش میشد برایتان به تعداد بیشمارعمود; جان نثار جمع کرد...

دلم برای صحن و سرای امام رضا تنگ است

بی شک از همان وقت که قدم گذاشتید به خراسان

دلِ ما بی قرارِ مشهد شد!ِ...

هرجا که شما قدم میگذارید

قلبِ ما بی تابی میکند...

داد و بیدادِ دلمان بیخود نبود پس.

دلِ ما را بِکُشید با قدم زدن هایتان آقا....

۱ نظر ۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۰:۳۰
قدیس خوان بودم مدتی!.
هرچه بیشتر پیش میرفت
بیشتر غصه م میگرفت
که ما هرچه می کشیم
بخاطرِ ظلمِ به امامِ اولمان است
نشناختیمش آن طور که باید.
ولایت را نمیفهمیم;
چون مولایمان علی علیه السلام را بی معرفتیم!. 
ورق به ورق عمرو عاص را لعن میکردم
وبه حالِ جهالتِ آدمیان غمگین بودم!...
چقدر دورم از تو
چقدر هیچم در شناختِ ولی...
چقدر غدیر مظلوم است
وچقدر دیرمیفهمیم که هیچ نمیدانیم!...
خدا لعنت کند هرکه را ;که نگذاشت اول اماممان
امامت کند...
#برگرد _آقا
۲ نظر ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۹:۴۷
گفتم بودم که اگر نیایم چه میشود!!
اما نگفته بودم که اگر بیایم میانِ زائرانت
چه میکنم!!!.
اما نگفته بودم که با پایِ رقیه ات
عمود به عمود 
روضه ی سر خواهم خواند....😭😭
بمن به چشمِ یک
آواره ی بیابان نگاه کن...
آواره ی این روز های رقیه ام;آقاجانم
۲ نظر ۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۷:۳۵