دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

۳۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

سنگ شده ام.

پس او هم میتواند!!!

اندکی صبر باید ...

سنگ صبور من؛بیا و بعد از رفتن دشمن

به حال زار من اشک بریز...

خدا جواب اشک تورا میدهد؛زینب.

بیا و بیاد کوچه ی بنی هاشم

وغربت حسن"ع"؛

دلت به حال حسین بسوزد...

زینب جان؛

دعای تو در حق ما نمیگیرد؟؟

یا فراموش کرده ای مارا؛بی بی جان!!!!

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۱۸

انتظاربیهوده و ایده آل گرایی است

که بخواهی همه خوب باشند!!!

حتی آرزویش هم فقط انتظار است.

انتظاری باطعم لیموشیرین.!!!

به سر که میرسد این انتظار

زهرمار میشود تهش!!!

نیستم دیگرمنتظر

لااقل منتظرخوبی هانیستم دیگر!!!

انتظارمن ازتو

اما سقف ندارد؛حسین جان.

چشم به راه احسانت هستم یاقدیم الاحسان

گفتن ارباب هم به تو برای من زیادی است

حتی همین توگفتن ها؛بی ادبی ست

اما دلم لحظه ای خواست تا مثل قمر بنی هاشم

تورا برادر صدا بزنم.

خوشبحالت زینب"س".

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۰

درگیرم با خودم

خودت

بدجور!!!

جورواجور شده ام؛مثل یک بسته مدادرنگی.

این روزها سیاه میشوم

یعنی هرچه تراش میکنم خودم را ...

تمام نمیشوم!!!.

حسین جان؛

اجالتا بیاو خودت بتراشم.

من از سیاهی خسته ام...

قبول:

من سیاه؛توسفید!!!!

بیا سفیدم کن.

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۴۵

قهرم

باخودم

چندی!!!

برگردبه من

آشتی ام ده؛ارباب.

تاریک شدم؛نوری نیست!!

برگرد به من

روشن شم.

#توبامن آشتی کردی/ولی من باخودم قهرم.

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۳۷

برگرد به آرزوهایم 

همان "تو"...

تویی که از جنس اویی.

ازجنس سربند یاحسین و رمز یازهرا...

برگرد به کوچه باغ دلم

به این بهارخزان زده

به غصه ها

به سیاست

به دلهره

بیا و خاتمه ده به آیه های دلم

بیا و خودت بخوان نمازوحشت را...

رعد و برق

زلزله

لکنت!!!!

عزیز فاطمه# برگرد؛آقا.

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۲۶

مگر نه این است که روزی باید

همه چیز را گذاشت و گذشت؟؟!

پس این همه جنگ برای چه؟

این همه حرص برای که؟

برای تو و راهت باید جان ها داد؛ بارها ؛حسین جان!!!

نزدیک تر هستم به این عشق .

عشقی شبیه عشق زهرا...

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۱۵

سال ببعی و هرچه !!!

نمیدانم.

اما رسیدم به حرف استاد پناهیان که

من ببعی نیستم که راحت و زود شادشوم

وجوجه هم نیستم که به چند دانه نوک بزنم و

الکی خوش باشم.

اصلن قبول من ببعی میشوم حسین...

اما قول بده که توصاحبم باشی و

من

فقط در محدوده ی خودت بچرم!!!

همین.

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۸

جز تو به هرچه که دل خوش میکنم

نمیشودکه نمیشود

الکی خودم را به خوشی میزنم؛آقا.

به قول چرت نویس های امروزی:

الکی مثلا خوشیم این روزها.

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۰

آقاجانم؛

وقتی که مدام مرورمیشوی در من

حس میکنم تنهاشده ام و

از اکثریت جدا.

درست مثل این ماهی!

کاش غرق شوم در تنهایی ام باتو.

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۵۵

نه دید را میفهمم

نه بازدید!!!

عجب  رفت وآمدی داریم من وتو؛حسین جان.

امشب  را من می آیم

باشد

ولی...

هررفتی ؛ آمدی  دارد؛حسین!!!

نوروز من

بیا و

فردا را خودت بیا؛حسین.

۰ نظر ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۲۸