عرفات
جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ
مثل عصر عرفات است دلم؛
درد ودل های خدایم بامن
بار آخر نه ولی؛
تا شب عاشورا رفت...
این چه پهنای دلی است حسین جان؛
خیس است!!!
دل من ذکر دعاهای تو را کم دارد...
و علمدار کجایی که بیایی آقا؟
غرق در آب فراتم؛ عباس...
جرعه ای آب عمو جان؛
بشتابی ای کاش...
۹۴/۰۴/۰۵
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.