دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

احمدک

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۳۵ ب.ظ
حسین جان؛
امشب یهو یادشعراحمدک افتادم:
معلم چو آمد به ناگه،کلاس 
چو شهری فرو خفته خاموش شد 
سخنهای ناگفته در مغزها 
به لب نارسیده فراموش شد 
معلم ز کار مداوم مدام 
غضبناک و فرسوده و خسته بود 
جوان بود و در عنفوان شباب 
جوانی از او رخت بر بسته بود 
سکوت کلاس غم آلود را 
صدای درشت معلم شکست 
بیا احمدک درس دیروز را 
بخوان تا ببینم که سعدی چه گفت 
ولی احمدک درس ناخوانده بود 
مگر آنچه دیروز آنجا شنفت 
عرق چون شتابان سرشک یتیم 
خطوط خجالت به رویش نگاشت 
لباس پر از وصله و ژنده اش 
به روی تن لاغرش لرزه داشت 
زبانش به لکنت بیافتاد و گفت 
بنی آدم اعضای یکدیگرند 
وجودش به یکباره فریاد زد 
که در آفرینش ز یک گوهرند 
چو عضوی به درد آورد روزگار 
دگر عضوها را نماند قرار 
تو کز ..تو .. کز ...وای یادش نبود 
جهان پیش چشمش سیه پوش شد 
نگاهی به سنگینی از روی شرم 
به پایین بیافکند وخاموش شد 
در اعماق قلبش به جز درد و داغ 
نمی کرد پیدا کلامی دگر 
درآن عمر کوتاه پر خاطرش 
نمیداد جز آن پیامی دگر 
« چرا احمدک کودن بی شعور»
معلم بگفتا به لحنی گران 
نخوندی چنین درس آسان بگو 
مگر چیست فرق تو با دیگران؟ 
عرق از جبین احمدک پاک کرد 
خدایا چه میگوید آموزگار؟ 
نمی داند آیا که در این دیار 
بود فرق ها بین دار و ندار؟ 
چه گوید،بگوید حقایق بلند 
به شرمی که از چشم خود بیم داشت 
به آهستگی احمدک بینوا 
چنین گفت با قلب آزرده چاک 
که آنان به دامان مادر خوش اند 
و من بی وجودش نهم سر به خاک 
ندارند کاری بجز خورد و خواب 
به حال پدر تکیه دارند و من 
من از بیم اجبار و از ترس مرگ 
کشیدم از آن درس دیروز دست 
کنم با پدر پینه دوزی و کار 
ببین شاهدم دست پر پینه ام است 
معلم بکوبید پا بر زمین 
:به من چه که مادر ز کف داده ای 
به من چه که دستت پر از پینه است..... 
رود یک نفر پیش ناظم که او 
به همراه خود یک فلک آورد 
دل احمدک سخت آزرده گشت 
چو او این سخن از معلم شنفت 
زچشمان کور سوئی جهید
به یاد آمدش شعر سعدی و گفت 
کنون یادم آمد بگویم تو را
تامل خدا را تامل دمی 
تو کز محنت دیگران بی غمی 
نشاید که نامت نهند آدمی

سرکلاس درس#استادعزیزم#یادش بخیر.

۹۳/۱۱/۲۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.