دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

یک روز با شست میرویم توی در؛

یک روز با زانو؛

و امروز بادست!!!

سر به هوا نیستیم؛

اعصاب هیچ کس را نداریم؛

کات میکنیم باهمه؛

حتی باخودمان...

این#10#روز#را#به خیر#کن#حسین.

۱ نظر ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۹

پستی ها و بلندی ها ازهم فروریخت

دریاها زبانشان گم شد

جایی همین نزدیکی

زمین گسترده شد

زمین تنها برای بهشتش

گسترده شد!!!

جایی برای من

جایی برای تو

جایی که ما بهم برسیم

برای عاشششقی...

خدا زمین را برای تو گسترد؛حسین جان...

همه جا کرب و بلاست؛درست است...

هرروز در برابرم صدای یاریت را میشنوم

زمین از آن توست!!!

کرب و بلا کجاست؟؟؟!

یک السلام گفته ام وجانم فدای توست...

آقا برای عاشقی ام باتو

تنها هوایی شدن هرشبم کافیست.

کل#ارض#کرب و بلا#دحو الارض.

۱ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۷
خصوصی؛که به ملاقات میروی
جنس دلت عوض میشود!!!
نزدیکتری انگار
نخودی یا خودی میشوی ...
خصوصی مجلس روضه
خصوصی حرم خودش
خصوصی اشک وآه...
یعنی امشب 1بامداد ؛رواق امام؛چه خبر است؟!
زیارت#مخصوص#هشتمین مراد#
سحر#صحن #آزادی.
۱ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۳

خوب نبودم؛

زهرا که میوه آورد برایم؛

خوب شدم...

بوی حرم میداد این سیب!!!

حالم #تنها# با یاد #خودت# عوض# میشود# حسین جااااان.

۲ نظر ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۱
از دارایی هایت مایه بگذار...
چیزی نمانده باور کن.
آنهاکه بعد ازعرفات 
هرچه داشتند قربانی کردند؛
همان ها ؛در کربلا قربان حسین شدند...
نفسی نمانده بود که فدا شود!!!
☆♡بنفسی انت یا اباعبدالله♡☆
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۹
هیچ یک به آنچه میخواستند نرسیدند
این آخری هرچه بیشتر میگفت 
نمیخاهم؛بیشتر جور میشد!!!
همه را سربریده میبینم ؛این روزها...
 به گمانم نوبت من باشد!!!
خوب بتراشم؛ای سنگ تراش...
تورا#میخاهم#باز#هم#نباید#بدهد
ولی#گمان#من#چیز#دیگریست#ح س ی ن.
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۲

بهانه زیاد داری

برای بردن نامت

نیمه شب ها ؛

بیهوده نیست که تشنه میشوم...

تنها برای

یک "یاحسین" تشنه میشوم.

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۴۵

چشم وهم چشمی هم بلدنیستیم؛آقا

ما فقط آمار میگیریم

چه کسانی ؟

چه زمانی؟

چند بار؟

هوایی یازمینی؟

کربلا رفتند...

با#نتایج#ارشد#مارا#چه کار؟!

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۲۴
بعضی جاها میگفتن اگه بری لال میشی
هنگ میکنی
قلبت سنگین میشه
کم مونده بمیری
!!!!
اما وقتی رسیدم ..
سنگین بودم کلا؛
ولی مثل مادر مرده ها؛
مثل داغ برادر دیده ها؛
عرب و عجم نمیفهمیدم؛
دیدم غرق اشکم
سکوت حرم
باصدای من پربود.
و زن عربی مدام تذکر میداد
و من
بلند بلند حرف زدم
جماعت بغض درگلو خفه شده؛
بغضشان ترکید...
آنجا انگار من بودم و سرت!!!
تمام روضه ها مدام یادم می آمد؛
هربار که بلند هق هق میزدم ؛
به یاد کسی بودم ...
حبیب هم بود!!!
گاهی باحبیب میگفتم حرف هایم را...
سیر نمیشدم از آنجا...
هیچ کس مکث نمیکرد آنجا...
همه زود میرفتند.
ولی تو انگار مرا همانجا توریدی"حسین جان".
هنوز هم دلم میخاهد سنگین شوم؛
مثل آن روز ها...
شب جمعه ای؛بامادرم و مادرت؛در حرمت
خادمین حرم امام رضا روضه ی مادر بخوانند
مادرم را بنشانم گوشه ای
که برای مادرت اشک بریزد
و خودم دوباره بیایم همان جای همیشگی
سیرکه شدم
دوباره بگردم پیش مادرها
که تاصبح هی برویم حرم ارباب ادب
و دوباره برگردیم حرم خودت
کابوس نیست؛؛؛
بگو حقیقت محض است...
حرم رو به خلوتیست الان
حرمت میبودم ای کاش
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۱۹

هرچی باخودم کل انجار میرم

که اسم حسین نباشه؛اشکالی نداره!!!

ولی باز تهش میگم 

نمیشه که

توهرخونه یه حسین نباشه...

به این فکر وخیالا چی باید گفت؟!

توهم؟؟؟

۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۹