دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

۴۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

بی مادر

هفت سین میخاهم چه کار؟آقا.

هفت سین ؛هفت چین شد بعد از تو؛زهرا جان.

جنس خودم را میخواهم؛خاک را...

جایی همین حوالی

دور از دسترس زمین...

آنجا که آسمان وزمین یکی میشود...

آنجاکه صدای همت هنوز می آید از در ودیوارش ...

دوکوهه؛این بارتو منتظر ما بمان.

ببین چقدرسخت است انتظار...

نزدیکم به تو و سال جدید!!!

حول حالنا الی احسن الحال؛دوکوهه.

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۲

حسین جانم؛

از این به بعد

دوست دارم برای همیشه

مثل گوشی همراهم

تنظیم شوم روی خفه!!!

وفقط نگاه کنم

وآهسته زیرنگاهم بگویم:

«ما رایت الا جمیلا» 

دیگر بقیه اش باخودت حسین جان...

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۸

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراقش سوختن

آتشی که تو در دلم به پا کردی

خاموش نمیشود که هیچ

شعله میگیرد همش،ارباب...

ومن

میسوزم

به پریدن و افتادنم در این آتش...

تو شاد باش این برای من کافیست.

به یاد دوستی که میگفت:

آتش بگیر تا بدانی چه میکشم

احساس سوختن به تماشا نمیشود

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۴

چقدرهیزم جمع میکنیدآخر؟!

چه بزمی به پاست در این کوچه!!!

انگار این رسم از همین کوچه باب شد حسین جان!!!

اما تاوان این شادی

پشت در ماند چرا؛آقا؟؟؟!!!

زهرا قربانیه بزم چهارشنبه سوری کوفیان شد!!!

این رسم مرا به کوچه ی بنی هاشم میبرد هرسال...

زهرا جان :مادر ...چقدرمظلومی.

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۴۰

جمعه وشنبه و سه شنبه ام؛ ندارد

هفته ام بهم ریخته

هرروز که میگذرد بهانه میگیرم تورا...

سال دارد غروب میکندمهدی جان

من طلوع دوباره ی بدون تورا؛ خونین میبینم.

سال بدون تو؛ تحویل نمیشود؛ آقاجان

سال و عمر و لحظه ها تعطیل میشود بدون تو!!!

تورا چرا وچقدر قسم باید؟؟؟!!!

برگرد خودت بدون دعا و التماس وقسم؛ آقا...

من اعتراف میکنم آدم نشدنم را؛ مهدی جان

برگرد خودت بدون چون وچرا؛ مهدی جان.

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۱۳

زینب اگرجواز کرب وبلامیدهد

جوادالائمه جواز مشهدالرضا میدهد...

صحن وسرایت ؛صحن طلای مشهدالرضاست؛

ابن رضا.

دلتنگ آن صحن وسرای توام؛ امام جواد.

۱ نظر ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۸

بعضیها طلب دارند انگار از آدم

گیرمیکند نگاهشان مدام

بهانه میگیرند همش

یادخودم می افتم باخودت!!!

گاهی

من هم همان بعضیهامیشوم. . .

چقدرصبوری؛ ارباب...

۱ نظر ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۰۹

برای دین چه ها کردید بنی هاشم؟؟!

من لحظه ای نیستم از شما!

قدم قدم زندگی ات؛زنده بودی زهراجان.

ای مسیحای من

قدمی برای دین برنداشته ام هنوز

من مرده ام

بخوان فاتحه ای؛زنده شوم؛فاطمه جان.

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۹

قسمت نمیشود روضه ات دیگر؛

من عاشق این ناز کردنت هستم!!!

تو ناز کن تاهرکجا که میخواهی...

عاشق تا ناکجا آباد میکشد؛ عشقش!!!!

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۶

شبی هزاررکعت را چگونه میخواندی حسین؟!!

من در دو رکعتش مانده ام هنوز!!!!.

کاش شیرینی مناجات هایت را میچشاندی به من!!!

چگونه اش را نمیدانم؛ حسین جان.

اما

دلم لک زده برای دو رکعت گفتگو باخدا؛

از همان گفتگوهای خودت بامولایت. . .

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۳۲