عاشقانه های سه شنبه اش را
گذاشته بود فقط برای
جاده های قم و جمکران!!!!.
انگار تک تک توسل هایش
دعای فرج میخواند...
اللهم عجل لولیک الفرج.
عاشقانه های سه شنبه اش را
گذاشته بود فقط برای
جاده های قم و جمکران!!!!.
انگار تک تک توسل هایش
دعای فرج میخواند...
اللهم عجل لولیک الفرج.
آن وقتی که میل حرم داشتم
و بی تاب بودم
و چشم به راه...
نبودی تامرا باخود به کربلا ببری...
آنقدر
درذهنم
حرم و مسیر نجف تا کربلا را مرور کردم
تا اربعین و عاشقی هایش در جانم ریشه دواند...
آنقدر بین راه به یاد عمه زمین خوردم
و روضه خواندم
و نوشتم که نگوووووو....
نزدیک تر که میشد به اربعین
شوق آمدن و دلشوره نیامدن باهم همراه میشد...
گذشت و گذشت
و من به هرحال لایق نشدم به زیارتت آقاجان....
عاشقی کردن را دوست داشتم "حسین"جان؛همین.
ولی
سوزاندن را و انتظار را نوشتی برای دلم آقا....
گفته بودم
ومی دانستی که
اگر نشود بهم میریزم...
بهم ریختی ام...
تا شاید پیدا شوم با دستان "دیگری"
دیگر
مشهد هم اگر میخاست دلم
اخم میکردم
و میزدم توی سر "دلم"....
که تنها بغض را بخواه...
فعلا زیارت"ممنوع"...
امسال خیال خوش زیارتت
دلخوشم کرد...
اما
من هنوز عقده دارم...
عقده ی 10روز عاشقی
و بریدن
و رفتن
و تنهایی
و "خدا"....
بازهم فکر و خیال عاشقی
وحشت به جانم می اندازد...
اما انگار جایی
دستانی دیگر مرا تاخدا باید بخوانند
تاعقده های این دل بازشود
انگار جایی
شبیه به آسمانت
صدا میزنندم...
جایی برای عاشقی...
جایی برای بریدن!!!.
این بار خدا کند که پوچ نباشند دلخوشی هایم
این بار خداکند"دست دلم"
دستهای عاشق"شهدا"را بیابد...
این بار
خداکند"کربلای ایران" دل بهم ریخته ام را صداکند....
این بار خدا کند پیدا بشوم برای "خودت".
این بار خداکند دعوتنامه م را پس نزنند برای"عاشقی"...
خداکند جان بستانی از من حسین جان.
دلتنگتانم#آسمانی هایم#شهدا.
دلم
.
.
.
.
.
.
.
.
آرزوی شهادت را ندارد
آرزوها دورند...عبث اند.
دلم
.
.
.
.
.
.
.
میل شهدا را دارد این روزها...
فرق است میان آرزو و "میل"...
دلم پاره ای دوکوهه است...
که ساکنینش" امام "حاضرند...
دلم
غریبانه
میگردد و میگرید برایتان"شهدا"...
کاغذبازی دوست نداشت
به جایش برف بازی را خیلی دوست داشت
دلش کنجی میخواست
زیر سقف آسمانش
تا
زانو بغل کند و
سکوت مرگباری دربر بگیردش....
و زیر برف ها
به یک آدم برفی تبدیل شود!
یخ بزند
آنجا که جانش می تپد همیشه...
شال گردن هم نمی خواهد؛
تنها دوچشم می خواهد
که برایش بگذارند
تا گاهی اشکی ببارد
مگرنه این است که
چشم هارا خدا تنها برای بارش آفرید....
دلم تکه ای زمین"گمنام"می خواهد
که تو هم باشی
تا بی نامم کنی و بی نشان...
دلم تنها"گمنام ها"را می خواهد؛
دلم سکوت می خواهد...
دلم برای هوایت هوایی شده زهراجان؛مادر...
دریابم.
مرده گی در من موج می زند
گهگاهی
.
.
.
و حسرتی جانسوز "آه" برجگرم می نشاند...
و کسی آهسته ذکری برلب دارد
تا زنده شوم
و زندگی م رنگ تو را به خود بگیرد؛ح س ی ن جانم...
به راستی سرت بر دامن
کدامین سه ساله خونین شد؟؟؟؟!
در سرم جز تو تمنایی نیست؛ای مهربان امام...
صد#مرده#زنده#میشود#از#
ذکر #یاحسین...
ارباب#ما#معلم#عیسی بن#مریم#است.
چند روزیست فراموشم کرده اید
و سر نمی زنید به من
گمنام های من؛
دلخورشده اید از من؟چه شده؟
هنوز هم رسم کساءخوانی در حضورتان ؛پابرجاست!!!.
هنوز هم مادری چشم انتظار شماست؛میان کساء!!!.
دلشوره می گیرم از این تاخیرها؛
از این کمرنگ شدن هایتان؛
از این نگاه های دورتان؛
آخرشمارا چه شده گمنام های من؟؟؟؟
باور کنید که دلم لک می زند برایتان ؛شهدا.
.
.
.
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر؛یار فراموشکار من
تنها#به#رسم#رفاقت#بخوانیدم#شهدا.