دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

۲۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

اربابم؛

شهره  شدنت یک طرف؛

محبوب شدنت هم یک طرف؛

من مانده ام چگونه از تو اذن مودت بگیرم؟؟!!

که من هم مثل یارانت"تک"باشم...

که مثل خودت"وترالموتور" خدا شوم و خودت...

یکی یه دونه ی خدا؛راهم بده...

۱ نظر ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۳:۴۸

اربابم؛

میگویند دوشنبه ها؛روززیارتی توست؛

اما نمیدانم چرا اعمال من برمهدی زهرا عرضه میشود؟!!.

من و زیارت دوشنبه هایم!!!!!

واقعا زیارت هایم آداب ندارد؛...

ادبم کن؛اربابم...

۱ نظر ۲۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۲

درد دارد ؛

که بفهمی درد اربابت تو هستی...

درد بی درمان که میگویند؛این درد است...

تازه میفهمم قرمزی چشمانت؛بخاطر "این" بی سر وپاست...

باز هم شرمنده ام؛اربابم.

روز از نو ؛روزی از نو...

۰ نظر ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۱:۵۱

صبر میکنم؛بیا؛ولی تا کی؟؟؟

این کوله بار غم ؛سنگین شده،به جان خودم ارباب...

وقتی غریبی در میان جمع مردم؛

انگار دنیایت شبیه کوفه گشته...

کینه 

نگاه سرد مردم

ای وای من،

دارم شبیهت میشوم؛کم کم علی "ع"جان...

۲ نظر ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۳:۳۵

دیگر سراغم را نگیر از این و آن؛ارباب خوبم...

وصف دلم؛ گوش شنیدن را گذشته...

دیگرتماشایی شدم ؛ برگرد ارباب...

باغ دلم ؛ویرانه شده؛برگرد ارباب...

۱ نظر ۲۷ دی ۹۳ ، ۱۶:۳۱

چرا پس دلت نمیسوزه به من؟؟؟

چرا گاهی وقتا اینجوری میشه؟؟؟

چرا وقتی کم میارم؛نمیای؟؟؟

چرا پس زیر قرارمون زدی؟؟؟

چرا اشکای منو نمی خری؟؟؟

مگه تو صاحب من نیستی آخه؟؟؟

اگه من کم میذارم برات،بگو...

اگه من غافلم و نمی دونم؛بهم بگو...

این سکوت تو،عذابه واسه من...

آخرش یه روز منم دق میکنم؛

خون من میوفته گردنت؛آقا...

آره آخرش میشم من؛ "سه ساله"...

چرا پس دلت نمیسوزه به من؟؟؟

چرا دردای منو نمیخری؟؟؟

چرا غصه هام تمومی نداره؟؟؟

چرا من هرچی میگم:حسین حسین...

مادرت جواب نمیده صدامو؟؟؟

نکنه یه چیز شده؛بی خبرم...

من آره، بی خبرم؛بی کس وکارم آقاجون...

ای همه دار و ندارم،یاحسین...

تو بیا برس به دادم آقا جون...

خسته ام ؛در به درم،چاره ندارم به علی"ع"...

اندفه یه سر نزن...

بیا بمون...

من مقیم کربلاتم بخدا...

تو مقیم دل من شو؛آقاجون...

من نمیرم از پیشت،

توروخداااااااااااااا

توهم نرو............

دیگه روشو ندارم ؛قسم بدم به مادرت...

من آره ؛بی خبرم؛بی کس و کارم آقاجون...

تو بیا برس به دادم آقاجون...

۰ نظر ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۱:۳۷

کمرم که درد میگیرد ،حسین"ع"...

یاد میکنم "تو" و روضه ی"عباس" را...

و

دردهای کمرم بدتر میشود؛

وقتی...

این جمله ات مدام از ذهنم میگذرد:

"کمر تو کمر من و شکست

تا زمین خوردى من و زمین زدن"...

"بابی انت و امی یااباعبدالله"

۰ نظر ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۳۴

دلتنگ شده ام برای صدایت حسین"ع"

گاهی بیا و مرا صدایم بزن؛آقا. . .

از بغض ندیدنت پرشدم  ارباب. . .

یکبار؛فقط یکبار؛بیا به دیدنم آقا...

من جان مادرت میخورم قسم آقا...

دیگر نکنم هوس؛ملاقاتت. . .

یا لااقل میخورم هوسم را؛ارباب. . .

یکبار؛ فقط یکبار؛بیا به دیدنم آقا. . .

۰ نظر ۲۰ دی ۹۳ ، ۲۱:۲۴

رحمت به رحمت میرسد فیض وفیوضات

انگار اصلن ارثی است احسان و رحمت ؛

دارد به دنیا میرسد؛دستان رحمت

آری همان دستان پرمهر "محمد"...

بیخود نبوده "رحمت للعالمین" او...

"حتمن"؛"یقینا"؛مهربان است...

این مهربانی را که زهرا ارث برده!!!!!...

"حتمن" ؛"یقینا"؛ میرساند دست ارباب...

بی خود نشد "ارباب ما "شد بی قرینه...

احسان او از مادرش زهرا رسیده...

اینگونه قدمت میگذارند روی "احسان"

به به عجب نامی شده نامت"حسین جان"...

از رحمت عالم به تو فیضی رسیده...

کز او ؛همه عالم فدای تو "حسین جان"...

یک لحظه از تو چشم بردارم؛ذلیلم...

به به عجب چشمان زیبایی شده؛چشمانم ارباب...

اینگونه مشغول توام"فخرم"همین است...

مزدی نمیخاهم از این مشغولیت ها...

تنها...

بگو...مادر"س" برای او دعا کن...

۰ نظر ۱۶ دی ۹۳ ، ۱۴:۰۸

گردن دردهای طولانی

هم

مرا به یاد "تو"می اندازد...اربابم.

گردنم را میدهم ،

تا گردن نهی که رهایم نمیکنی...

۰ نظر ۱۳ دی ۹۳ ، ۱۶:۳۵