دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب
تنها 
قبرت 
مخفی نیست...
قدر ات مخفی تر است مادر...
بشریت وقتی قدر ات رافهمیدند
قبرت هم عیان میشود...
قدر تو را تنها نزدیکانت می دانند...
امشب غبطه میخوردم 
به حال کسی که
نه پدرت بود
نه مادر
و نه فرزندت!!!
ولی
وقتی خونین بال شدی
وقتی گلبرگ هایت زخمی شد؛
نگفتی علی
نگفتی حسن
نگفتی حسین
نگفتی زینب...
گفتی "فضه" بیا؛م ح س ن م راکشتند...
امشب دلم هیچ کس را نمی خواهد...
امشب دوست دارم 
برای لحظه ای"فضه"باشم...
فضه بودن را 
برای لحظه ای فهمیدنت 
"مادر"
در انتظارم...
بازهم عددی می آید به خاطرم؛
و شماره میکنم تادو صد و اندی ...
F222......F222....F222....F222....F222....F222
چه رویای شیرینی ست 
"فضه بودن"...
سفارش میکنی مارا به مادر؛؛؛؛ "فضه"؟؟؟؟!
کاش# به اتمام برسد#این روزهای#نبودنت"مادر".

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۵
به گمانم 
تو را
تنها آنها که جنسشان "صبر"است
و آنها که جنسشان"زینبی"ست
می فهمند "زینب جان"...
برای آن ها که اسیر دنیا شده اند
معجزه و "غیب"را ایمان به چه کار می آید؟؟؟!
یا زمینیان را با اعداد چه کار؟!
حالا من برای رسیدن به تو 
بااعداد هم بازی شده ام...
مینشینم
و قطرات اشک هایم به69میرسد
و این تو هستی که آرام جانم شده ای"بی بی جان".

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۴۲
واژه به واژه 
تو را کم دارم در سطرهایم...
تورا که؛ 
قنوت ربناهایم شده ای...
تو را که؛
همه ی عاشقانه هایم سهم توست..
تو راکه؛
در جای جای سرزمینم جای خالی ات حس میشود...
تو را که؛
قلبی آکنده و گداخته و جان سوز باید!...
این روزها
دوباره طبق روال هرسال
باید هرروز و هر ثانیه را برایت بیابان نشین شد؛
و اسفند دود کرد...
باید هرلحظه را به انتظار نشست...
نشستن نه!
باید برای آمدنت قیام کرد...
این روزها دوباره
خاک برای دلم تنگ می آید...
این را چه می دانند خاکیان؟؟؟!
این را باید با افلاکیان سخن به میان آورد...
این را باید با آوینی گفت و شنود....
این را تنها دوکوهه خوب تفسیرش را می داند...
خاک این روزها دلتنگ است؛
دلتنگ انقلاب
دلتنگ عاشورا
دلتنگ انسانیت
دلتنگ "تو"....
قیام میخواهد دلش و "دلم"....
انتظار را بس است؛مولا...
اللهم عجل لولیک الفرج.
۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۰
آسمان این شبها
بیشتر حرف میزند
بانگاهش
و مخفی میکند ستارگانش را...
و غبار انگار هفت آسمان را فراگرفته...
کم کم ماه هم دیگر دیده نمیشود....
اهل آسمان
درد میکشند و در استخوانهایشان کاردفرو رفته...
هیچ چیز آنجایی نیست که باید باشد...
حال زمین و زمان بهم ریخته...
ابرها مقاومت میکنند
نمی دانم چرا؟؟؟!!!!!
همه چیز داد میزند"نبودنت"را...
کهکشان راه شیری هم مسیر را غلط نشان میدهد...
سکوت مرگبارعرش
به لرزه در می آورد خشم را...
پریم از سخن با تو
و
کم داریم تورا ای ماه پشت ابرها"مهدی جان"...
این روزها
هرچه بیشتر بفهمی
بیشتر باید بسوزی...
این روزها از جان و دل ضجه باید زد "تو را"
باید التماس کرد به خالق هستی؛"تو را"...
باید زانو زد به زمین
و سر برمهر گذاشت
و از دلتنگی هایمان با تو سخن گفت...
این روزها
هرشب را باید به "جمکران"رفت...
هر شب هم کم است...
ساعت ها را بایدبه"توسل"نشست...
سرد شده ای با دل هایمان"آقا"
کناره نگیر...
این چشم ها تا دنیا دنیاست
و خدا خدایی میکند
تو را چشم به راه است...
بیا
تا باهم برای ظهورت دست توسل به دامن"مادر"بزنیم...
بیا 
تا مژده ی آمدنت را از"مادر"بگیریم....
بیا
بگو رزق سال مان را ظهورتو بنویسد "مادر"...
بیا 
امشبی را میهمان خواب هایم باش...
بیا
برای خدا؛برای دلم بخوان از"مادر"...
بیا
که دلم برای دلت سخت دل تنگ است....
اللهم عجل لولیک الفرج.
۱ نظر ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۲۴
ماه ها از پی هم میگذرد
و نمیدانم
تو در من توقف میکنی یا نه
از من هم میگذری....
ساده میگذری از من آقاجان؟
یا نه؟!
سالمان دارد ته میکشد
باز هم "بی تو"...
و تو درد میکشی برای تک تک مان
آه میکشی آقاجان برای عاقبت من...
چه درد آور است این ساعات بدون "تو"
شبها و ساعاتی هست که
جمع تان جمع است
انگار که رسول الله کساء یمانی بهانه کرده باشد
تا "زهرا"ی علی را دل سیر نگاه کنند....
ساعاتی چون شام عاشورا
ساعاتی چون شب قدر
و روز ها وشبهایی چون
این روزها...
که مادرجانمان زهرا "فضه "سوا میکند برای خودش...
سوا که کرد مخصوص به گل پسرش "حسین"
نشان میدهد...
بیهوده نیست که ساعاتی دل گرفته میشوم
انگار که نگاهی سنگینی کند روی سرم...
انگار که دلهره در جانم بیافتد
که سوا شده ام یانه؟؟؟!!!!!
هرچه که هست این روزها
بوی"یاس"میدهد کوچه ها
بوی یاس لگد مال شده
بوی مظلومیت؛
بوی سوختگی؛
بوی غیرت؛
بوی مادر...
هرچه که هست این روزها
دلم جرعه ای "روضه"میخواهد
برای مادری پهلوشکسته...
دلم روضه ای میخواهد
که 
روضه خوانش"تو"باشی؛مهدی جاااااان...
بیا سفری کن به سفره ای
به سفره ی مادر
به آه
به غم 
به دل های سنگین؛آقاجان...
بیا که روضه هایمان کم دارد "تو را"آقاجااااان.
اللهم عجل لولیک الفرج.
ماه# دوازدهم# شد #و ماه #دوازدهم# نیامد.
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۰

عاشقانه های سه شنبه اش را

گذاشته بود فقط برای 

جاده های قم و جمکران!!!!.

انگار تک تک توسل هایش

دعای فرج میخواند...

اللهم عجل لولیک الفرج.

۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۵۶

آن وقتی که میل حرم داشتم

و بی تاب بودم

و چشم به راه...

نبودی تامرا باخود به کربلا ببری...

آنقدر

درذهنم

حرم و مسیر نجف تا کربلا را مرور کردم

تا اربعین و عاشقی هایش در جانم ریشه دواند...

آنقدر بین راه به یاد عمه زمین خوردم

و روضه خواندم

و نوشتم که نگوووووو....

نزدیک تر که میشد به اربعین

شوق آمدن و دلشوره نیامدن  باهم همراه میشد...

گذشت و گذشت

و من به هرحال لایق نشدم به زیارتت آقاجان....

عاشقی کردن را دوست داشتم "حسین"جان؛همین.

ولی

سوزاندن را و انتظار را نوشتی برای دلم آقا....

گفته بودم

ومی دانستی که

اگر نشود بهم میریزم...

بهم ریختی ام...

تا شاید پیدا شوم با دستان "دیگری"

دیگر

مشهد هم اگر میخاست دلم

اخم میکردم

و میزدم توی سر "دلم"....

که تنها بغض را بخواه...

فعلا زیارت"ممنوع"... 

امسال خیال خوش زیارتت

دلخوشم کرد...

اما

من هنوز عقده دارم...

عقده ی 10روز عاشقی

و بریدن

و رفتن

و تنهایی

و "خدا"....

بازهم فکر و خیال عاشقی

وحشت به جانم می اندازد...

اما انگار جایی 

دستانی دیگر مرا تاخدا باید بخوانند

تاعقده های این دل بازشود

انگار جایی 

شبیه به آسمانت

صدا میزنندم...

جایی برای عاشقی...

جایی برای بریدن!!!.

این بار خدا کند که پوچ نباشند دلخوشی هایم

این بار خداکند"دست دلم"

دستهای عاشق"شهدا"را بیابد...

این بار

خداکند"کربلای ایران" دل بهم ریخته ام را صداکند....

این بار خدا کند پیدا بشوم برای "خودت".

این بار خداکند دعوتنامه م را پس نزنند برای"عاشقی"...

خداکند جان بستانی از من حسین جان.

دلتنگتانم#آسمانی هایم#شهدا.

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۲۸

دلم

.

.

.

.

.

.

.

.

آرزوی شهادت را ندارد

آرزوها دورند...عبث اند.

دلم

.

.

.

.

.

.

.

 میل شهدا را دارد این روزها...

فرق است میان آرزو و "میل"...

دلم         پاره ای           دوکوهه است...

 که ساکنینش" امام "حاضرند...

دلم

غریبانه

میگردد و میگرید برایتان"شهدا"... 

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۹

از رویاهای بی سر و تهم

نمیفهمم ؛

که درست چه می خواهند از جانم!!!!.

جایی پر از"چفیه"

چه تعبیر می دهد؛یوسف؟؟؟؟!

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۲۱
پرستار که باشی؛
با درد ؛دردمندان آه می کشی...
پرستار که باشی؛
مراقبی؛نگرانی؛هوای همه را داری...
پرستار که باشی
سرشار از مهربانی و عطوفتی...
پرستار که باشی؛
با چشمانت حرف می زنی...
پرستار که باشی ؛
اهل گذشت و فداکاری می شوی...
پرستار که باشی؛
بی خوابی ها و شب زنده داری ها
ذره ای از مسئولیتت را زمین نمی گذارد...
پرستار که باشی؛
تنها پرستار جسم نیستی؛آرام جان هستی....
پرستار که باشی؛
بچه ها را بیشتر دوست داری؛مخصوصا سه ساله ها...
پرستار که باشی؛
پرستار که باشی؛
هم ردیف با زینب"س'هستی ؛خواهر جان...
مبادا؛یادت برود از دینت 
از عقایدت؛
از باور هایت؛
از خودت؛
از انقلاب حسین "ع" ات؛
پرستاری کنی...
یادت نرود از "حجابت"پرستاری کنی...
عمه جانمان زینب ؛نگاهش به توست
و "من"...
پرستار هم که هستی؛پرستار کربلا یادت نرود...
 بسم رب الملک البـــــار ...مدد یا زینبـــ
بعد یا حضرت قهــــــار...مدد یازینبــــ
شصت و نه مرتبه ما ذکر علی می گوییم...
بعد آن هم صدو ده بـــار ...مدد یا زینبـــ"س

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۸