دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

کاغذبازی دوست نداشت

به جایش برف بازی را خیلی دوست داشت

دلش کنجی میخواست

زیر سقف آسمانش

تا

زانو بغل کند و

سکوت مرگباری دربر بگیردش....

و زیر برف ها

به یک آدم برفی تبدیل شود!

یخ بزند

آنجا که جانش می تپد همیشه...

شال گردن هم نمی خواهد؛

تنها دوچشم می خواهد

که برایش بگذارند

تا گاهی اشکی ببارد

مگرنه این است که

چشم هارا خدا تنها برای بارش آفرید....

دلم تکه ای زمین"گمنام"می خواهد

که تو هم باشی

تا بی نامم کنی و بی نشان...

دلم تنها"گمنام ها"را می خواهد؛

دلم سکوت می خواهد...

دلم برای هوایت هوایی شده زهراجان؛مادر...

دریابم.

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۴

 مرده گی در من موج می زند

گهگاهی

.

.

.

و حسرتی جانسوز "آه" برجگرم می نشاند...

و کسی آهسته ذکری برلب دارد

تا زنده شوم

و زندگی م رنگ تو را به خود بگیرد؛ح س ی ن جانم...

به راستی سرت بر دامن

کدامین سه ساله خونین شد؟؟؟؟!

در سرم جز تو تمنایی نیست؛ای مهربان امام...

صد#مرده#زنده#میشود#از#

ذکر #یاحسین...

ارباب#ما#معلم#عیسی بن#مریم#است.

۱ نظر ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۵
از حالا 
تا آتش بازی کوفیان
تا جمع شدن هیزم
تا میخ در و 
"سینه ی مادر"؛
تا هتک حرمت و جسارت به آل الله؛
تنها یک چله راه مانده
تا پرکشیدنت زهراجان؛مادر...
روزهای بعد از تو 
نه علی"ع" روز خوش دید؛
و نه فرزندانت؛مادر جان...
بهار علی چهل روز دیگر خزان می شود؛مادر...
و من
نمی دانم برای کدام زخمت
چله بگیرم مادر؟؟!!!
برای پهلوی شکسته ات؛
برای قامت خمیده ات؛
برای بازوان کبودت؛
برای دل شکسته ات؛
برای صورت نیلی ات؛
برای غربت مظلوم عالمت ؛علی جانت و یا
برای نگاه مضطرت به گودی قتلگاه...
حال دلم کبود است این روزها مادر جان
بند دلم پاره می شود 
تنها باذکری و نامی و یازهرایی
این روزها دلشوره هایم 
بوی دلشوره های شب عاشورای زینبت را می دهد
این روزها مدام 
بین شش گوشه و گودی قتلگاه طواف می کنم
و حبیب بن مظاهر آرامگاهم می شود
تا جان ندهم هنوز...
وای که دلم پاره می شود هر دم!!!.
وای که بوی روضه ی مادر 
باعطر یاس مدهوشم می کند...
وای که غربت فاطمیه 
از در و دیوار حرمت می بارد
ح س ی ن جااااان...
وای که جانم حسن ؛جانم حسن ؛دارد حرمت آقا....
وای که  این شبها د ا ر م  جاااااااااان می دهم 
برای 
حرم و مادری پهلو شکسته؛حسین جااااااااااااااان.
پریشانی رهایم نمی کند آقا
تنها به ذکر مخصوصه ات دلخوشم؛ارباب
لا#حول#ولا#قوه#الا#بالله#العلی#العظیم
۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۰۷

چند روزیست فراموشم کرده اید

و سر نمی زنید به من

گمنام های من؛

دلخورشده اید از من؟چه شده؟

هنوز هم رسم کساءخوانی در حضورتان ؛پابرجاست!!!.

هنوز هم مادری چشم انتظار شماست؛میان کساء!!!.

دلشوره می گیرم از این تاخیرها؛

از این کمرنگ شدن هایتان؛

از این نگاه های دورتان؛

آخرشمارا چه شده گمنام های من؟؟؟؟

باور کنید که دلم لک می زند برایتان ؛شهدا.

.

.

.

یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی

یادت بخیر؛یار فراموشکار من

تنها#به#رسم#رفاقت#بخوانیدم#شهدا.

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۴۹
زمان
"امان"نمی دهد مرا ؛
چرا؟!!!
می بارد برمن "تردید"...
و "تو"
یقین و امان را
یک جا و یکباره می دهی به من؛ح س ی ن جااان...
سکوت و دلهره ام رامی شکنی
و باخطی از آیه ی"الا بذکرالله تطمئن القلوب"
خودت را نشانم می دهی؛آقاجااان....
سر می دوانم ز تو 
ولی باز هم 
سراسیمه ای برای من ؛چرااااا؟؟؟!
شرح میدهم حال پریشانم را به تو
با چشمانی مضطر؛
و این تو هستی که
 ندای"انشراح"سرمی دهی که
"الم نشرح لک صدرک"
 بازهم قرآن مصوری برایم حسین جان؛
سبک میشوم
بال می گشایم 
پر می کشم تا آسمان خودت
تا "کربلا"
بگو
آرام جانم میشوی آقا دوباره؟؟؟؟
تنها #مرا#به#یک#نگاه#میهمان#حریمت#کن#آقا.
اللهم الرزقنازیاره قبرالحسین فی هذه الساعه.
۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۳۷
شلوغ می شود
همهمه امان میبرد
هرکس حالی دارد
دور میشوم و گاهی نزدیک
بغض میکنم
و گاهی لبخند میزنم!
نگاهم با تو حرف ها دارد...
میبینی ام
معنادار میشود نگاهت
صدایم میکنی
تشنه ام میشود و
این بهانه ای میشود تا رواق را ترک کنم...
دوراهی گیر میکنم
باز صدای آب؛صدای یار
میکشاندم به صحن طلا...
صبح جمعه ای باشد انگار...
هوس میکنم نماز جماعت صحنت را
و بغض میان ندبه هایم را...
و پهنای صورت ؛دریا شدن را...
دوباره میان ابرهای بی قرار دلم 
ابری میشوی و میباری 
برای من 
برای خودت 
برای همه ی شیعیانت...
می سوزاند جان را؛غمت ؛یابن الحسن...
می سوزاند جان را؛بغل کردن زانوانت
و ریختن اشکی مدام و پی در پی...
ای آفتاب پشت ابرهای بی قرار؛
برگرد...
بی قرارم.
من#بی تو#چیزی#نیستم
جز#
جز#
جز#یه#ابر#بی قرار.

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۹
قرارهای روزانه
هفتگی 
ماهانه؛
می آیند؛و می روند...
پس کی قرار میگیرد دلم با آمدنت؟!...
لحظه ای بیا.
اللهم عجل لولیک الفرج.
۱ نظر ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۴۰
شهر پرشده از یاد ورنگتان
این روز وشبها
همه جا بوی شهادت می دهد...
ولی هنوز آلودگی شهر هم نه
آلودگی خودم؛
نمی گذارد استشمام کنم عطرتان را...
این روزها کربلای 5خانه به خانه نفس گیرمان کرده!!.
و یادواره هایتان هوایی تر...
این روزها
یادگار جنگ ها را خیلی زیاد دلتنگم؛
مثل رهبرجانم سیدعلی؛
مثل حاج حسین؛
مثل کربلایی پارسا...
اما تنها به مزار شهید گمنامی
اکتفا میکنم...تا آرام بگیرم.
جایی که آرامگاه من است حقیقتا.
یادواره ی شهدای کربلای 5قرار از من برده!!!.
جایی که عطرقدم های آقاجانم
امام رئوفم"رضا"را میدهد...
کجا بودن شهدای گمنام کربلای پنج 
میگوید
که چرا عطر رضا"ع"دارند؟!!!!!
وچقدر براستی شهیدرضانام دارد شلمچه؟؟؟!!!!
توی ذهنم همیشه شهدای گمنام
رضا هستند!!!
جایی که علی بن موسی قدم گذاشت؛شد کربلای ایران!!..
دوس دارم فرداشبی 
جایی باشم که صاحب اصلی اش
امام رئوف هم هست!!!.
دوست دارم فرداشبی
 زائر شهدای شلمچه باشم.
دوست دارم سکوت کنم یک فرداشبی را...
تا شهدای کربلای پنج تا می توانند "بارم کنند"...
در کربلا زینب "س"حسینش را تنها نگذاشت!
پس شک ندارم فرداشبی
"فاطمه ی معصومه"هم رضایش 
را تنها نمی گذارد در جمع شهدا...
دلم گرفته# برای #جمع# باصفایتان #شهدا.
مرا# پسم# نزنید.
۰ نظر ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۳۹
کل هفته را غافل گذراند؛
و دلش را خوش کرد به
غروب های پنج شنبه؛
که لطف کند؛
و خودش را به گلزار برساند!!!!.
و باگرفتن عکسی از مزار شهدا
مسئولیتش را تمام کرد...
و به انتظار شهادت نشست!!!.
به گمانم بعضی ها
از ریشه غلط فهمیده اند...
ولایت را؛
شهادت را؛
دین را؛
مسیر را...
وشهدا را.
که اگر شهیدشدن ؛
به این دل خوش کردن ها و صرفا آرزو کردن بود
چه بسا کسانی که هرروز 
قرار ملاقات دارند
باشهدا...
مجازا؛کسانی را می بینم
که به اسم ویاد شهدا و حتی رهبر
چه گندی زده اند به خودشان
و راهی که انتخاب کرده اند...
من منم ها تمامی ندارد انگار...
هرکس به اسم شهدا و حسین"ع"
پیجی میزند و 
خودش را تبلیغ می کند...
چه لذتی دارد نمی دانم؟!!!!
یاد حرف استاد پناهیان افتادم
که :
یه قاعده ی کلی هست اونم این که:
"تا خوب ها خوبتر نشوند، بدها خوب نمی شوند".
یه کاری کنید اونایی که 
نمازخون هستند بهتر بشن. همین!
خوب ها#کرم خورده#نشند#امام#زمان#میاد#
باور #کنید.
۰ نظر ۳۰ دی ۹۴ ، ۱۵:۰۳
همیشه دوست داشتم
وقتی میای پیشم
کوچیک باشم؛
انقدری که ؛
سهم من از"تو"
فقط "دیدن"و "گریستن" نباشه...
آخه من هنوزم مثل بچگیام وقتی
خیلی دلم تنگ کسی بشه ؛
و هوایی بشم؛
باید تو بغل کسی که دوسش دارم؛
گریه کنم؛
اونقدری که خوابم ببره!!!.
وگرنه؛
مثل رقیه کوچولوی حسین"ع" دق میکنم!!!
بغلی ام نه؟؟؟!!!.
قلبم کوچیکه شاید!!!.
ولی الان بزرگ شدم؛الکی شاید!
و تو هنوز نیومدی پیشم!.
الان انگار سهم من از "تو"
نه "دیدن"شد؛
نه"آغوش" و 
نه گریه توی آغوشت!!!
دق کردنش موند"فقط"...
انگاری باید روی
تک تک آرزوهای بچگیم؛
یواشکی خط بکشم...اما میشه؟!
دلم اینجور وقتا دلش میخاد
یه چیز پر"بها'و قیمتی
نذر نرجس خاتون کنه!!!!.
نمیدونم ؛
انگار دلم ؛
دلش میخاد حضرت نرجس دعاش کنه...
سنگینه این دلم امشب؛
یاامام حسن عسگری؛ای کریم ...
اگه قراره دق کنم؛
بنویس برام؛
فقط برای گل زهرا"س"
ح س ی ن علیه السلام؛
دق کنم...
آخه حیفه گل نرگس و نبینم و دق کنم!!!.
بنویس برام؛
که اگه یه روزی رجعت شد؛
قرار شد منم برگردم؛
به شکل بچگیام برگردم...
آخه حیفه گل نرگس و گل زهرا رو باهم نبینم!!!
آخه حیفه تو بغل آقام جون ندم...
حیفه بخدا؛حیفه...
یک روز# میرسد #که درآغوش# گیرمت؛
هرگز #بعید #نیست؛
خدا را #چه #دیده ای،!!!!
29/10/94
00:40
۰ نظر ۲۹ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۷