دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

ای غم؛

تورا دوست دارم؛

تنها تو هستی که مرا درهم میکوبی؛

مرا میشکافی ام؛

تو را دوست دارم

و بیشتر خالقت را...

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۷

سخت که آشفته میشوم

به مرحله ی شکایت که میرسم.بی اختیار میگویم

خفه شو!!!

و پتو را میکشم روی سرم؛

و آرام میگویم؛کارخوبه؛درست میکند امام رضا!!!

خخخخ؛به قول عشقی :عجیب داغونیم  

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۸

گاهی دلت برای کسانی که هرگز نبوده اند

بی تاب میشود!!

زمانش کم است؛ولی زیبا و تاثیر گذار؛

و درحد یک خیال.

خودت انگار باید رد شوی از خیال پرهوسم؛حسین جان. . .

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۱

گاهی ذکرهایی که میشنویم

آنقدر جنسشان متفاوت اند؛

که شرم میکنم بگویم؛

دوستت دارم حسین جان.

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۹
من هرکجا که باشم؛
باز هم دلم یک بیابان تشنه است...
بازهم کسانی پیدا میشوند 
که بارفتارشان مرا دلسرد کنند از؛خودشان
دنیا؛
و از همه کس جز تو؛.
من هرکجا که باشم؛
بازهم دلم یک بیابان کربلاست؛حسین جان.
به بیابان دلم بیا؛
ببین چه سرها بریده ام؛
بی بی کجای دلم ایستاده ای؛زینب؟؟؟
بیاو بگو جز زیبایی چیزی ندیدی؛فدای استقامتت.

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۲

دلم برای توسل های امامزاده لک زده؛

توسلی به بی بی جانمان؛

ولی باز هم ؛شکر ؛

که خانه ی خودت محیاست؛خداجان...

من #خو #گرفته ام #به خودت#حسین؟!

۲ نظر ۳۰ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۱

حسین جان؛

آتشی که در دلمان به پاست؛

بااین سوز وسرما ؛سرد نمیشودآقا

کاری بکن برای خانه ی خودت؛ارباب...

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۵
اگر که باتو نگویم؛مریض میشوم حسین؛
هوا که سیاه میشود؛میترسم حسین؛
اگر نبود بام خانه مان؟؛
دلم که بیابان میخاست؛کجا میرفتم؛حسین؟!
بی نیت؛هوایی میشوم یک هو؛
هوای نجوا باتو؛چ در خوشیها؛چ ناخوشی ها؛
خوش است...
دوشنبه های بی عاشورا؛بابغض تمام میشود چرا؟!
این روزها# هر لحظه #دلم# خودت را# میخاهد #حسین
دریابم آقاجان

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۴

خدایا بعضیها را هرچه میکنیم؛

اهل نمیشوند!!!

دستمان کوتاه شده؛مثل مرده ها.

فقط دلخوش به دعائیم؛خدا.

کاری کن برای کسی که ؛

همه رهایش کرده اند؛

حتی تو.

دستش رابگیر و

از این منجلاب نجاتش بده؛خداجان.

عقلمان#به هیچ جا#قدنمیدهد#دیگر.

۰ نظر ۲۹ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۴

خواهرزاده ی ما نیز گاهی حرف ها میزند:

خاله؟خدا از این تفنگ آب پاشا داره؛

بعدش امروز همش پاشیده؛

خیسمون کرده؛

معلوم نیس چیکار کردیم؟!

الان داره دعوا میکنه؟؟؟

بچه هام گاهی خوب تکون میدن آدمو...

نمیدونم الان کجای اون هفت سال قحطی ایم!!!!

کی تموم میشه این سال ها؟؟

یوسف#گمگشته#بازآید#به کنعان#غم مخور.

۰ نظر ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۴