دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

کاش همه مثل تو بودند؛حسین جان...

می دیدند و می گذشتند؛ازچیزهایی که نباید دید...

ازچیزهایی که دیدنش غلط است و بیان کردنش غلط تر...

کاش همه مثل تو بودند؛

که چشمهایشان را به روی خیلی غلط ها می بستند...

این عوضی دیدن ها آدم را عوضی بار می آورد"عوضی"

حسین جان؛بگیرازمن این چشم هارا...

من میخاهم "تو"" باشم...

۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۵۵

لحظه های دلخوریت ازمن ؛

چقدر به چشم می آید...

اصلن انگار خودم هم؛ منضجرم ؛این وقتها؛ ازخودم...

حس تلخی ست؛ شبیه به عذاب وجدان...

یا چیزی شبیه به گم شدن چیزی در درون آدمی...

این لحظه های غفلت؛ نبین مرا؛ آقا...

عشقم؛ عمرم؛ که توباشی وباوجود این لحظه ها

که نباشی. ..عشق درمن میمیرد؛ اربابم...و 

نفرت ازخود؛ مرا سراسر درهم فرومیشکند. . .

این نفرت رابکش و به آغوش قلبم برگرد؛ وعشق را به من ارزانی دار...

آری حسین جان؛ من به توزنده ام وزندگی میکنم...

از من نگیر؛ عشقم را؛ دلخوشی ام را؛ خود خود خودت را...

ای بهترینم. . .بمان درمن...

۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۴

پیمان ببندم باتو؛ ای کاش. . .

مثل همان پیمان امروز. . .

عقدی بخوان بین من و قلبت حسین جان...

عقدی که ازجنس خدایت باشد؛ارباب. . .

هرچند هم ،من بشکنم پیمان خودرا؛ 

این دل خیالش راحت است؛ ازسویت ارباب. . .

جنس وفای تو؛ حسین جان؛ ازجنس عباس است؛آقا. . .

من بی تو دربیراهه ها؛هستم؛ حسین جان. . .

جان علمدارت؛ بمان بامن ؛حسین جان؛ . . .

۱ نظر ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۳

خدا جان:

یک عمر اسیر این نفس شدم...

یکبار مرا اسیر اربابم کن،

یک عمر عقیله ام شود "زینب او"...

۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۱۶

کم گذاشته ام؛ولی نبین...

آدم که کم می آورد؛کم میگذارد. ..

این هم دلیل!!!

اصلا بیاومرا دوباره به مجلست ببر...

دلتنگ روضه هایت شدم؛ حسین...

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۰۱

کی میشود این بغض ها منجر به دیدنت؟،؟؟

خوش میرود ؛خدارا ؛نبینمت؟؟،؟

آوار دلتنگی تو؛حسین...

آخر به مرگ میکشاند مرا؛حسین...

بازهم اول هفته شد؛ای نگار من...

ای اول و آخرهفته ام؛ بیا...

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۴۳

الوووو؟؟؟

صدایت بریده بریده می آید؛حسین...

کجای دلم ایستاده ای؟که آنتن نمیدهد!!!

قطع نکن؛صدا نمی آید؛ولی...

گرمای نفست میرسد به من. . .

هنوز!...

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۳۶

شک میکنم گاهی به وجودم؛

وقتی که غرق در هوای این زمینم...

بی وجودی چقدر بدهوایی ست...

آدم بی هوا

یک هو

میفهمد که

ته خط رسیده؛و نفهمیده...

مراقب وجودم باش :حسین جان....

۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۶

حساب روزها از دستم رفته؛باور کن...

گاهی یادم نمی آید؛مثلا امسال سال نود و سه بود!!!!

حال دلم وخیم است؟؟؟یا گیج میزنم برای مدتی؟ ؟؟

هیبنوتیزم شده ام؛انگار. . .

حال دلم را تغییر ده؛حسین جان...

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۳۰

بامن چه کرده ای نمیدانم؛حسین...

که این‌گونه بی تاب توام؛ای بهترینم. . .

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۲۰