دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب
افسرده نیستم
اما
حقیقتیست این
که درپسِ تمامِ شادی های دنیا 
درتمام به دست آوردن ها
غم موج می زند!!!
چه بسا آن لذتِ آنی
 ;تولدِ نوزاد باشدو چه ازدواج
وچه حتی بهترین خانه و مرکب
و حتی بهترین منسب و مقام!
انتهایش کجاست؟!
حقیقتا که جنس رانمی شود عوض کرد;
جنسِ دنیا غم است
چون زودگذر و فانیست شادی و غصه اش...
به چه دل خوش میکنیم؟؟!
به منتهایِ غم!!!
به پست ترین;دنیا...!
کاش منتهای آرزویم شوی یابن الحسن
دراین دنیایِ فانی...
اللهم عجل لولیک الفرج
۲ نظر ۲۱ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۱
چشم بر درِ شاهی دوختم
تا به باب الحسین برسم
رسیدمو پشتِ درهای بسته باز
زائرت شدم...
بار دوم حسرت میخوردم که باز قرار است
پشت درها و درازدحام جمعیت بمانم...
موجِ عشق به ایوان طلایت رساندم
جایی نبود برای عبور و مرور جز به قدمی!
حسرت میخوردم که قرار است یکجا بایستم
و امین الله بخوانم و در جای جایِ صحن و سرایت قدم نزنم
نزدیکِ ضریح شدیم کمی
بغضِ ازدحام و از دور سلام دادن داشتم
چقدر دور و برت شلوغ بود آقا...اینهمه عاشق داری...
خدّام حرمت زیادتر بودند ازقبل...
درب کوچکی را باز کرد خادمی
و به اشاره ای از آنجا مرا به چند قدمیِ ضریح برد
مات بودیم...
دریک لحظه به حسرتِ دل ها جواب میدهی زود!
پهنای دریای صورتم گواهِ زیارتم را می داد
قطره قطره ی این دریا
حرف میزد تند تند باشما...
وحسرت آن خادمی را میخورد که وقت به وقت آنجاست...
کاش گلدسته ی روی ضریح تان بودم
یا کاش کمی بیشتر مجال ماندن بود....
زود برگشتیم به قصد خروج از حرم...
بیشتر صحن نصیبِ مردها بود و ورود ما
غیرمجاز...
 به اشتباه از دری خارج شدیم
که وارد قسمت مردانه شدیم...هیچ زنی نبود
و خدام به عربی ظاهرا به ما میگفتند
اینجا چه میکنید؟!
دلهره ی برخورد با نامحرم داشتم
راهی باز شد و طلبه ای یک قدم جلوتر از من پیش افتاد
و من قدم قدم پشت سرش تمام صحن را عشق کردم
به یادِ حسرتِ ورود به حرم افتادم
تمام راه را به اینکه حسرتِ قدم زدن درحرمت
راهم نگذاشتی بردلم ;اشک ریختم...
و در همان حال بیشتر حسرت خوردم
که چقدر دورم ازشما هم از بُعد مکان 
و هم از بُعد زمان و هم از بُعد معرفت!
عجب زیارتِ نابی شد.
همیشه کم بودم درنجف و درحسرتِ خدامِ حرم.
حکمتش را نمی فهمم
ولی امشب به یاد همان شب که قدم قدم زیارتتان کردم
دلم حکمت و معرفت می خواهد
دلم ساعت ها حکمت هایت را خواندن; میخواهد
آن هم از نوعِ صدو پنجاهش را...
عجیب دلم ایوانِ طلا می خواهد و مناجاتت را خواندن
و تاسحر حکمت هایت را فریاد زدن!
کاش نجف خانه داشتیم;کاش.

#بردرِ _شاه _آمدم _کاش_ نگاهم_ کند

#روزهایِ _حسرت

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۸

بگذارید این محرم و صفر بگذرد

بعد پیله کنید به ما

این دوماه رهاکنید دل های زخم خورده را

معرفت نداریم ولی صاحب مان زیاااد بامعرفت است

و مدام می اید و می رود

به گمانم هنگام رفتنش است که اینگونه دلهایمان بی بهانه می گیرد

و نمی فهمیم چرا حال مان یکهو بهم ریخت!!!

بله;همه چیز حساب دارد

کتاب دارد

قانون دارد

بیخود نیست ثانیه ای و رخدادی....

دلم این روزها دوست دارد بفهمد دردش چیست

که مدام بهم ریخته است!بی خود و  بی بهانه.

نمی فهمم حال خودم را که بگویم چگونه ام!!!.

اما می دانم حالِ خوشی نیست که دل گرفته م باز.

#اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۷ ، ۰۰:۵۸

چشم ها میروند

دل ها میروند

پاها دلتنگِ درد اند...

جسم و روح دو رفیقِ همیشه اند;

یکی بی دیگریازکار می افتد...روحم کارایی ندارد

جسمم ازکار افتاده

من این روزها بازنشسته ام;از همه کار افتاده م

مثلِ جامانده های از قافله ...

حس و حالی نیست برای قدمی!

تشنه م ;تشنه ی جرعه ای عشق...

چقدر افسردگی وحالتِ بغض آدم را دق می دهد...

خوب کن حال مرا;مادر...

#اربعین_کربلا

#یازهرا

#دلتنگی هایی _از جنسِ _صَفر

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۷ ، ۰۰:۵۰
انسانها ذاتا دوست دارند
دوست بدارند و دوست داشته شوند
اما شاید اینکه چه کسی و
 چه چیزی را دوست بداریم
ویا چه کسی و چه چیزی مارا دوست بدارد
چندان اهمیتی نداشته باشد...انگار لذتِ عشق
می چربد به چیزهای دیگرش.
مرحله اول را داغی و شدتِ عشق می نامم!
و مرحله ی دوم را دوامِ عشق .
وسپس درنظرم می آید که عشق را به 
دوام می سنجند نه به شدت!..
و چه بسیارند عشق هایی که در شروع شدت دارند
ودرنهایت بی دوام اند....
و چه کم اند عشق های با دوام;عشق های حقیقی
و جاودانه....
حواسمان باشد که به چه و که عشق می ورزیم
و چه و که به ما عشق می ورزند...
هرچه و هرکه ما را ازخدا دورکند;بی دوام است!
خواه سنگ باشد;خواه مقام;خواه پول;
و خواه باورهای سست وبی ریشه که
با وزشِ بادی (گرفتاریهای دنیایی)فرو میریزند
و روز به روز بی ایمان تر از قبل می شویم و نمی فهمیم که چه شد
که به اینجا رسیدیم!!!
کمی بیشتر مراقبِ خود باشیم.
مراقبِ ایمان;مهربانی;خوبیهایمان;
حتی مراقبِ بدیهایمان که حالشان بهترشود نه بدتر!
و در آخر مراقبِ نگاهِ امامِ مان باشیم
او که عشقش هم دوام میطلبد و هم شدت!
او که عشقش رقیب نمی پذیرد
وهمه ی دوستدارانش عاشقِ یکدیگرند!
این ها که می گویم حرفِ مفت نیست
باورکنید;
به وجودی دل ببندید که مسِ وجودتان را طلا کند!
عشقِ حقیقی جز این نیست
وجز این بازیچه ای بیش نیست....
دنیایِ بی ولایت ارزنی نمی ارزد
وقتی محورِ اصلی نباشد;الباقی به چه کار آید؟!
به چه عشقی به پاخیزید و برای که کارکرد؟!
به راستی عشقی باید باشد ;تا عشق ورزید...
خدایا آخرین ذخیره ی این خاندانِ عشق را برسان...
چرا که ما به عشقِ او زنده ایم!...
#من زنده ام_به عشقِ_تو_ یا_ صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج
۰ نظر ۲۳ مهر ۹۷ ، ۲۳:۴۷
قرن ها هم بگذرد 
این دل 
دل نمی شود بی تو
مادامیکه زمین ظهورت را
گم کرده;
قلبش نامنظم می زند
و اینجا همه چیز بی تو
 روی گسل است
درانتظار مرگ یا تو
چه فرقی دارد که
کجایِ این کره ی خاکی باشم
وقتی هوایِ بی تو کشیدنی نداشته باشد
و لذت ها آنی 
و برچشم برهم زدنی میگذرند
وادم ها یکی پس از دیگری
جایگزینِ هم میشوند
و تو همچنان درانتظارِ امادگیِ حیات و مماتی.
دلم خوب حالِ دنیای بی تو را می فهمد
حالی که سرانجامش بی حالیست
حالِ خوبِ زمان بیا
روزها بی تاب  تواند آقای غریب.;باز آ...
اللهم عجل لولیک الفرج
۰ نظر ۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۱
میگن گرونیه
انسانیت گرون شده
حتی دلتنگیا بهاش سنگینه!!!.
گرون میخریم
ارزون میفروشیم....
احتکار مُد شده انگار
اما کینه و نفرته که احتکارمیشه
غفلت و بیخبریه که احتکار میشه...
این روزا رحم کم شده
آدما دنیارو با جنگل اشتباه گرفتن
آدما یادشون رفته فطرتشون رو...
آدما ارزش و ضد ارزش هارو گم کردن!!!..
اصل و فرع جابجا شده
نیاز به امام فراموش شده...
دین مثل گلی زیرپاها داره له میشه...
بی تفاوتی ارزونه
این روزای سخت و پرتلاطم
این فصل سردو سختِ امتحانات هم تموم میشه
مثلِ همه ی امتحانای قبل
اما کیا سربلند بیرون میان
کیا مردود میشن؟؟!
خدایا کمکمون کن به آبروی دوعالم
ما عاجزیم ازدستِ خودمون

مارو به خودمون نسپار خدا جون...

۱ نظر ۱۰ مهر ۹۷ ، ۰۱:۴۶
میترسم از اینکه تفاوتی نکند برایم
که تو باشی یانباشی
میترسم از روزهایی که عادت بکنم به نبودنت
میترسم حتی فرج ها و ندبه هایم هم از روی عادت باشد
میترسم نفهمم دلیلِ اشک هایم را
دنیایی و اخروی بودنش را
معنوی و مادی بودنش را
و حتی قَرَضَش را...
میترسم کم فروشی کنم و نفهمم که چه شد!!!
من درد هایِ دنیایِ بی تو میترساندم;
دردِ من نبودنت اگر نباشد;وایِ من;!
دلم شب اول محرمی ناله های یابن الحسن کجایی میخواست..
.یک سال گذشت از ناله های محرم
و  تو هنوز هم نیامدی
و من هنوز هرشب بغضی دارم به بزرگیِ داغِ دخترسه ساله ی
آقایمان حسین علیه السلام...
یقین دارم که تا نیایی
کار دنیا سامان نمیگیرد ولی
شده ام مثل مادری که جگرگوشه اش درحال جان دادن است
ولی کاری از او برنمی آید...
خودتان بگویید برایتان چه کنیم؟؟؟
#ترسم_که_ بمیرم_ولی_ ارباب_ نیاید😢😟 
اللهم عجل لولیک الفرج
۱ نظر ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۵۰

دلم می خواست 

آهو باشم

درست مثل حال و هوای این روزهایم

آهویی سرگشته و حیران

در بیابان های توس...

و کسی باشد چون تو

که راهی را ضامنم شود....

دلم ضمانت میخواهد

برای راهِ خراسان;

برای عاشقی;

برای تعهد;

و حتی برای صدای نقاره خانه!!!.

اگر خواب هم باشد;قبول میکنم

چه خیالی شیرین تر از

ضمانتت در خواب و بیداری؟!

چه عشقی;

چه پیاله ای پر تر از محبتِ تو...

دلم برای خوب ها و خوب تر ها تنگ شده ...

حیرانِ بیابانِ عاشقی ام.

دوای من حرم باصفای توست

همه شب های جمعه م کربلایی میشدم

امشب اما زیااااد دلم از این صحن به آن صحنِ مشهدت میچرخد

یا فاطمه اغیثینی...با دلم چه کرده اید که

این گونه دلداده ی فرزندانتان شده ام؟!

این همه محبت چطور زنده نگه دارد آدمی را؟!

اوضاع دلم خوب نیست مادر

روبه راه نیستم

به دادم برس...

۱ نظر ۱۹ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۰۷
اعتراض دارم به نبودنت
به این همه بی عدالتی و بی انصافی در نبودنت
کاش میشد هرکس به نشانه ی اعتراض
نفسش را آتش میزد
شیشه های دلش را می شکست
علیهِ خودش قیام می کرد
و شعارِ مرگ بر منافق برای خودش سرمی داد
آن همه نعمت را چگونه پاسخ خواهیم داد
ان زمان که خداوند گفت" لتسئلن یومئذ عن النعیم"
نعمت هایی که کم ترین مصداق هایش را
ضدِ مسیر زندگیِ الهی هزینه کردیم
و دین را ابزار رسیدن به دنیا قرار دادیم
در دنیایی که کمی آن طرف تر
هستند کسانی که فوج فوج حقیقت را میابند
و مسلمان می شوند
اما ما روز به روز دورترمیشویم  از تو و حقیقت...
چقدر نفهمیدیم تو را
نعمتی عظیم را
آه از  روزیکه خداوند از تو و غیبتت و چرایی اش 
همه ما را بازخواست میکند
چه بگوییم؟
چه خاکی به سر کنیم ولی نعمت ما؟!
چه کنیم؟!!!
اللهم عجل لولیک الفرج

۱ نظر ۱۳ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۱۸