دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب
آدمیزاد است که گاهی دلش 
برای هیچ کس تنگ نمی شود!!!!.
دلش و دستش به نامه نگاری هم نمی رود
و حتی شاید از احوال پرسی ها هم
چندان خوشش نیاید....
مریض نیست این آدمیزاد!!!
هوای دلش خالی شده
انگار درکویری ست که هیچ کس
تابه حال ساکنش نشده
و نه اوکسی را دیده 
ونه هیچکس او را....
آدم مگرمی شود کسی را که ندیده به یاد بیاورد؟!
جز ذاتِ حقیقی اش را.
صفحه ی کتابِ زندگی م خالی شده 
از آدمهایی که روزی بودند
و حالا دیگر باید به نبودن تک تک ِشان
خو گرفت!
بااین تفاوت که حتی اینجا دیگر مادری هم نیست
تا چشم هایت را به نگاهش بدوزی
و جز او کسی را نشناسی...
و تو بگو نوزادِ تازه متولدِ بی مادر
به کجا می رسد آخر؟!
به همین نقطه رسیده ام
که دوست دارم هیچ کس را نشناسم از این دنیا
چشم باز کنم
و تنها تو را بشناسم
بارفتنِ تو گریه کنم تا جایی که سیاه شوم...
برگردی و برداری این طفلِ بی نوا را
و آرامَش کنی
و از جانت برایش مایه بگذاری
چنان که مادرم اینگونه کرد!...
به کم سو شدن چشمهایِ مادرِ عزیزتر ازجانم قسم
به کم شنوا شدنِ شنوایی اش قسم
به سفید شدن تمامی تارهای سرش قسم
به تَرَک های پاشنه ی پایش قسم
به چین و چروک های چهره اش قسم
به اشک های پنهانی اش قسم;
که من
تو را بیشتر از مادرم دوست دارم
که من
تورا بیشتر از مادرم کم دارم
که من 
همیشه حسرتت را دارم
که من 
همیشه فدایِ محسنت هستم
که من
همیشه به نامِ بی نشان هستم
سَری بیا ;به کویرِدلم بزن مادر
دلم گرفته دوباره
به یادِ شش گوشه....!
#یا_زهرا_سلام_ الله_ علیها
#یا _حسین_ جان
#اللهم _عجل_ لولیک _الفرج
۱ نظر ۰۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۰۸

روز وشبهایت بویِ غم می دهد

به گمانم یتیمی باز 

دلش شکسته.....!

آسمان هم میفهمد

شاید بیشتر از من و تو...

ولی پاییز جان

تو انگار هنوز هم کینه داری در دلت...

درست مثلِ یک قلبِ درب و داغون.

ولی اینها به کنار همه اش...

گاهی به این نقطه می رسم که حقیقتا همه چیز پوچ است

نقطه ای که نه شادی به لذت هایش

و نه غمگین به دردهایش...

چقدر شیرینه این لحظات

فقط نمیدونم چرا

توی همین لحظه که گفتم دلت هیچی نمیخاد;

دلت یجور مردن میخاد

یه جور جمع و جور کردن و رفتن میخاد

رفتن و برای همیشه موندن میخاد

همون جایی مثل  ابدیت;

کربلا...

نقطه ی پایانِ تسلیمم

نقطه ی سرخطِ من

نقطه ی دیوونگیهام

نقطه ی رهایی

اره آقا

تویی همونکه تهِ همه چی ای

سرِ همه چی ای...

چی شد که شدی همه م؟!

توکه میدونی چجوری میشم و چی میشه!

چی میشه که یهو همه چی برام  لا اهمیت میشه؟؟

 و تو میشی <ترین> برام.

نزدیکه دق کنه آدم

یهو سربزنگاه می رسی

توخیالم میارم اون نقطه ای رو که

نزدیکه جونم بالا بیاد

و باز مثل همیشه از راه برسی...

شیرینی 

شیرین تر ازطعمِ شهادت برای قاسم بن الحسن علیه السلام...

به تلخیِ حالم سربزن....ای مهربان ارباب...

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۸
وقتی نون خورِ امام زمان میشی
باید حواست باشه که مفت خور نشی!!!!..
نونشو بخوریو قدمی برای رضایتِ امامت برنداری!
چقدرشرمندگی داره که فرمانده
از سربازش ضربه بخوره
چقدر غریبی امام زمان!!!!!!!...
وچقدر مهربونی که
هنوزم امیدداری به همه ی خائنا;غافلا;مفت خورا;
عنادِ مهره ی دشمن انقدری ناراحت کننده نیست
که بی تفاوتیِ یک خودی دردآوره....
#امشب_جگرم_سوخت_برایت
آجرک الله یاصاحب الزمان;آجرک الله..
۰ نظر ۲۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۳
افسرده نیستم
اما
حقیقتیست این
که درپسِ تمامِ شادی های دنیا 
درتمام به دست آوردن ها
غم موج می زند!!!
چه بسا آن لذتِ آنی
 ;تولدِ نوزاد باشدو چه ازدواج
وچه حتی بهترین خانه و مرکب
و حتی بهترین منسب و مقام!
انتهایش کجاست؟!
حقیقتا که جنس رانمی شود عوض کرد;
جنسِ دنیا غم است
چون زودگذر و فانیست شادی و غصه اش...
به چه دل خوش میکنیم؟؟!
به منتهایِ غم!!!
به پست ترین;دنیا...!
کاش منتهای آرزویم شوی یابن الحسن
دراین دنیایِ فانی...
اللهم عجل لولیک الفرج
۲ نظر ۲۱ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۱
چشم بر درِ شاهی دوختم
تا به باب الحسین برسم
رسیدمو پشتِ درهای بسته باز
زائرت شدم...
بار دوم حسرت میخوردم که باز قرار است
پشت درها و درازدحام جمعیت بمانم...
موجِ عشق به ایوان طلایت رساندم
جایی نبود برای عبور و مرور جز به قدمی!
حسرت میخوردم که قرار است یکجا بایستم
و امین الله بخوانم و در جای جایِ صحن و سرایت قدم نزنم
نزدیکِ ضریح شدیم کمی
بغضِ ازدحام و از دور سلام دادن داشتم
چقدر دور و برت شلوغ بود آقا...اینهمه عاشق داری...
خدّام حرمت زیادتر بودند ازقبل...
درب کوچکی را باز کرد خادمی
و به اشاره ای از آنجا مرا به چند قدمیِ ضریح برد
مات بودیم...
دریک لحظه به حسرتِ دل ها جواب میدهی زود!
پهنای دریای صورتم گواهِ زیارتم را می داد
قطره قطره ی این دریا
حرف میزد تند تند باشما...
وحسرت آن خادمی را میخورد که وقت به وقت آنجاست...
کاش گلدسته ی روی ضریح تان بودم
یا کاش کمی بیشتر مجال ماندن بود....
زود برگشتیم به قصد خروج از حرم...
بیشتر صحن نصیبِ مردها بود و ورود ما
غیرمجاز...
 به اشتباه از دری خارج شدیم
که وارد قسمت مردانه شدیم...هیچ زنی نبود
و خدام به عربی ظاهرا به ما میگفتند
اینجا چه میکنید؟!
دلهره ی برخورد با نامحرم داشتم
راهی باز شد و طلبه ای یک قدم جلوتر از من پیش افتاد
و من قدم قدم پشت سرش تمام صحن را عشق کردم
به یادِ حسرتِ ورود به حرم افتادم
تمام راه را به اینکه حسرتِ قدم زدن درحرمت
راهم نگذاشتی بردلم ;اشک ریختم...
و در همان حال بیشتر حسرت خوردم
که چقدر دورم ازشما هم از بُعد مکان 
و هم از بُعد زمان و هم از بُعد معرفت!
عجب زیارتِ نابی شد.
همیشه کم بودم درنجف و درحسرتِ خدامِ حرم.
حکمتش را نمی فهمم
ولی امشب به یاد همان شب که قدم قدم زیارتتان کردم
دلم حکمت و معرفت می خواهد
دلم ساعت ها حکمت هایت را خواندن; میخواهد
آن هم از نوعِ صدو پنجاهش را...
عجیب دلم ایوانِ طلا می خواهد و مناجاتت را خواندن
و تاسحر حکمت هایت را فریاد زدن!
کاش نجف خانه داشتیم;کاش.

#بردرِ _شاه _آمدم _کاش_ نگاهم_ کند

#روزهایِ _حسرت

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۸

بگذارید این محرم و صفر بگذرد

بعد پیله کنید به ما

این دوماه رهاکنید دل های زخم خورده را

معرفت نداریم ولی صاحب مان زیاااد بامعرفت است

و مدام می اید و می رود

به گمانم هنگام رفتنش است که اینگونه دلهایمان بی بهانه می گیرد

و نمی فهمیم چرا حال مان یکهو بهم ریخت!!!

بله;همه چیز حساب دارد

کتاب دارد

قانون دارد

بیخود نیست ثانیه ای و رخدادی....

دلم این روزها دوست دارد بفهمد دردش چیست

که مدام بهم ریخته است!بی خود و  بی بهانه.

نمی فهمم حال خودم را که بگویم چگونه ام!!!.

اما می دانم حالِ خوشی نیست که دل گرفته م باز.

#اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۷ ، ۰۰:۵۸

چشم ها میروند

دل ها میروند

پاها دلتنگِ درد اند...

جسم و روح دو رفیقِ همیشه اند;

یکی بی دیگریازکار می افتد...روحم کارایی ندارد

جسمم ازکار افتاده

من این روزها بازنشسته ام;از همه کار افتاده م

مثلِ جامانده های از قافله ...

حس و حالی نیست برای قدمی!

تشنه م ;تشنه ی جرعه ای عشق...

چقدر افسردگی وحالتِ بغض آدم را دق می دهد...

خوب کن حال مرا;مادر...

#اربعین_کربلا

#یازهرا

#دلتنگی هایی _از جنسِ _صَفر

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۷ ، ۰۰:۵۰
انسانها ذاتا دوست دارند
دوست بدارند و دوست داشته شوند
اما شاید اینکه چه کسی و
 چه چیزی را دوست بداریم
ویا چه کسی و چه چیزی مارا دوست بدارد
چندان اهمیتی نداشته باشد...انگار لذتِ عشق
می چربد به چیزهای دیگرش.
مرحله اول را داغی و شدتِ عشق می نامم!
و مرحله ی دوم را دوامِ عشق .
وسپس درنظرم می آید که عشق را به 
دوام می سنجند نه به شدت!..
و چه بسیارند عشق هایی که در شروع شدت دارند
ودرنهایت بی دوام اند....
و چه کم اند عشق های با دوام;عشق های حقیقی
و جاودانه....
حواسمان باشد که به چه و که عشق می ورزیم
و چه و که به ما عشق می ورزند...
هرچه و هرکه ما را ازخدا دورکند;بی دوام است!
خواه سنگ باشد;خواه مقام;خواه پول;
و خواه باورهای سست وبی ریشه که
با وزشِ بادی (گرفتاریهای دنیایی)فرو میریزند
و روز به روز بی ایمان تر از قبل می شویم و نمی فهمیم که چه شد
که به اینجا رسیدیم!!!
کمی بیشتر مراقبِ خود باشیم.
مراقبِ ایمان;مهربانی;خوبیهایمان;
حتی مراقبِ بدیهایمان که حالشان بهترشود نه بدتر!
و در آخر مراقبِ نگاهِ امامِ مان باشیم
او که عشقش هم دوام میطلبد و هم شدت!
او که عشقش رقیب نمی پذیرد
وهمه ی دوستدارانش عاشقِ یکدیگرند!
این ها که می گویم حرفِ مفت نیست
باورکنید;
به وجودی دل ببندید که مسِ وجودتان را طلا کند!
عشقِ حقیقی جز این نیست
وجز این بازیچه ای بیش نیست....
دنیایِ بی ولایت ارزنی نمی ارزد
وقتی محورِ اصلی نباشد;الباقی به چه کار آید؟!
به چه عشقی به پاخیزید و برای که کارکرد؟!
به راستی عشقی باید باشد ;تا عشق ورزید...
خدایا آخرین ذخیره ی این خاندانِ عشق را برسان...
چرا که ما به عشقِ او زنده ایم!...
#من زنده ام_به عشقِ_تو_ یا_ صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج
۰ نظر ۲۳ مهر ۹۷ ، ۲۳:۴۷
قرن ها هم بگذرد 
این دل 
دل نمی شود بی تو
مادامیکه زمین ظهورت را
گم کرده;
قلبش نامنظم می زند
و اینجا همه چیز بی تو
 روی گسل است
درانتظار مرگ یا تو
چه فرقی دارد که
کجایِ این کره ی خاکی باشم
وقتی هوایِ بی تو کشیدنی نداشته باشد
و لذت ها آنی 
و برچشم برهم زدنی میگذرند
وادم ها یکی پس از دیگری
جایگزینِ هم میشوند
و تو همچنان درانتظارِ امادگیِ حیات و مماتی.
دلم خوب حالِ دنیای بی تو را می فهمد
حالی که سرانجامش بی حالیست
حالِ خوبِ زمان بیا
روزها بی تاب  تواند آقای غریب.;باز آ...
اللهم عجل لولیک الفرج
۰ نظر ۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۱
میگن گرونیه
انسانیت گرون شده
حتی دلتنگیا بهاش سنگینه!!!.
گرون میخریم
ارزون میفروشیم....
احتکار مُد شده انگار
اما کینه و نفرته که احتکارمیشه
غفلت و بیخبریه که احتکار میشه...
این روزا رحم کم شده
آدما دنیارو با جنگل اشتباه گرفتن
آدما یادشون رفته فطرتشون رو...
آدما ارزش و ضد ارزش هارو گم کردن!!!..
اصل و فرع جابجا شده
نیاز به امام فراموش شده...
دین مثل گلی زیرپاها داره له میشه...
بی تفاوتی ارزونه
این روزای سخت و پرتلاطم
این فصل سردو سختِ امتحانات هم تموم میشه
مثلِ همه ی امتحانای قبل
اما کیا سربلند بیرون میان
کیا مردود میشن؟؟!
خدایا کمکمون کن به آبروی دوعالم
ما عاجزیم ازدستِ خودمون

مارو به خودمون نسپار خدا جون...

۱ نظر ۱۰ مهر ۹۷ ، ۰۱:۴۶