دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

بعضی ها عوضی عادت میکنند

و اسمش را میگذارند عشق!!!!.

به زندگی 

به رفاقت

به خواندن

به رفتن

به بودن و نبودن ها؛

حتی به روضه ها ی تو...

حتی به همین جا"که مینویسم"

به نماز؛

به قرآن؛

به شهدا؛

به سقفی که هست؛

وحتی به نانی که در سفره های خیلی ها نیست!!!!

اسم همه ی این ها "عادت"است؛نه "عشق"...

پریم از عادی شدن های "روزمره"؛

از "جمعه های مکرر"

از"ثواب های اجباری"

ما عادت کرده ایم به نبودنت انگار!!!!!

عادت نکنی به غربت ما آقا....

عادی#نگاه#نکن#ب#ما

عادت#خرابمان#کرده.

۰ نظر ۲۸ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۷

یه کمی مانده ورق برگردد

یه کمی مانده که دل آب شود

یه کمی مانده که پاییز به اتمام رسد

یه کمی مانده که یلدا برسد

یه کمی مانده که حافظ به تمنا برسد

یه کمی مانده انار دل من ترش شود

یه کمی مانده صدای غم تنهایی مان گم بشود

یه کمی مانده فقط؛

یه کمی مانده زمستان برسد...

یه کمی مانده فقط.

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۸

هنوز هم هستند کسانی که برای

آنی ترین لذت ها

خوار و خفیف میشوند

حواسمان باشد؛

دنیای پست؛

آدم را پست میکند؛

انگار

جگر میخواهد خوار شدن

و عزت نفس

که ندارند!!!

عجیب ذلیل زندگی میکنند

و ساده تن به ذلت میدهند؛بعضی ها...

راستی که هیچ رفتاری

از هیچ کسی "بعید" نیست...

دنیا#همه#هیچ و#اهل#دنیا#همه#هیچ.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۰
حالمان نه سر دارد 
نه دل!!!
ایام مخصوصه دارد تمام میشود؛
ایام غم دست جمعی مان 
برای یار...
ازکربلا 
وجب به وجب
ماتم
قرض کرده ام
تا امشبی 
باعزای تو
با "هشت"
با صلوات خاصه ی امام الرئوف؛
جانسوز؛
از تو و غمت
از پرچم های سر کوچه هاو خانه ها
از وردهای رضاجان ؛رضا رضا بگویم
و
دلم را
میان روضه های 
غریبانه ات جا بگذارم...
روضه تمام نمیشود؛برای تو؛حسین جان؛
تنها دو ماه 
تمرین نوکری ست محرم وصفر...
من بعد از این
 آوارگان کوی خودت ضجه میزنند؛فقط...
هر صبح و شام
هر روز تاابد؛
همچون بقیه ی خدا؛صاحب زمان...
دنیا#برای#توست#مهدی جان#
غریبانه#کجا#میگردی#آقا؟؟؟؟؟!!!!!.
۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۲:۵۹
این حرف ها که برایم کرب وبلا نمیشوند'
قدم به قدم رفتن و
یاد کردن که برایم حرم نمیشود
هی گفتن و هی سپاسگزاردن که دوا نمیشود
سوغاتی از آسمان کاظمین
که برایم کرب و بلا نمیشود
وعده وعید رفتن دوباره؛
برایم حرم نمیشود
فتوای مراجع؛شلوغی آنجا؛که برایم بهانه نمیشود
شنبه؛دوشنبه؛تمام هفته ام که بروم؛
هرگز که هیچکدام برایم شب جمعه نمیشود...
گاهی تمام هفته ات میشود یک روز!
هرروز پنجشنبه و هرشب؛شب جمعه میشود...
یک جا دوباره مثل همیشه
پر میزند دلم...
گودال و حبیب و من و خودت!!!.آقا.
دوشنبه#شبها#جدیدا#خیلی#گرفته ام#چرا؟!
۱ نظر ۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۸

سرد که میشود

و تاریکی مطلق؛

و شب؛

غسل شبانه ای مدام 

یادم می افتد...

زمستان را دوست دارم

تنها به یک دلیل:

بوی بهار مرده میدهد؛برف...

گل  پژمرده ای پشت نگاه های سرد

میخ شد به زمین...

برف وسرما مرا میبرد تا بقیع...

تا کوچه و حسن...

تا بی نهایت غربت...

۰ نظر ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۳

در هم که میشوی

با سه حرف اصلی ات؛ح س ن..

مینویسم حسن

مینویسم محسن

بین هرکدام هی میگویم حسین....

هی میگویم مادر؛

در؛

در؛

حسن؛محسن؛مادر؛یا حسین...

۰ نظر ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۴

لحظه لحظه ی زندگی ام را

از من 

و افکارم

و رفتارم

اسکرین شات گرفتی!!!!...

کجاها کج رفتم؟!

دیلت کن همه را؛آقاجانم...

کجی ها مرا زمین نزد

اینکه تو دیدی و نگفتی زمینم زد

۰ نظر ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۳

قدم قدم

به یاد ما؛

عشق...

مادر میگفت:

مفاتیحی که دنبالش میگردی

رفت قدم قدم 

تا به حرم...

حال #دل های# جامانده

عجیب# پریشان #است.

مدد یازینب"س".

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۱
حال دلم؛
دینم؛
همه در گرو تو!!!
میگفت دین در دل جای دارد؛
به گمانم 
نمیدانست دلم در گودال جامانده...
اینگونه که باشد
دینم پیش تو و حبیب جامانده!!!
دینداری کن ؛حسین جان...
فقط #برای# من #جا# کم# بود؛
این#شبها#بیابان#زینب جان؟؟!
۰ نظر ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۷