اربابم؛
شهره شدنت یک طرف؛
محبوب شدنت هم یک طرف؛
من مانده ام چگونه از تو اذن مودت بگیرم؟؟!!
که من هم مثل یارانت"تک"باشم...
که مثل خودت"وترالموتور" خدا شوم و خودت...
یکی یه دونه ی خدا؛راهم بده...
اربابم؛
شهره شدنت یک طرف؛
محبوب شدنت هم یک طرف؛
من مانده ام چگونه از تو اذن مودت بگیرم؟؟!!
که من هم مثل یارانت"تک"باشم...
که مثل خودت"وترالموتور" خدا شوم و خودت...
یکی یه دونه ی خدا؛راهم بده...
اربابم؛
میگویند دوشنبه ها؛روززیارتی توست؛
اما نمیدانم چرا اعمال من برمهدی زهرا عرضه میشود؟!!.
من و زیارت دوشنبه هایم!!!!!
واقعا زیارت هایم آداب ندارد؛...
ادبم کن؛اربابم...
درد دارد ؛
که بفهمی درد اربابت تو هستی...
درد بی درمان که میگویند؛این درد است...
تازه میفهمم قرمزی چشمانت؛بخاطر "این" بی سر وپاست...
باز هم شرمنده ام؛اربابم.
روز از نو ؛روزی از نو...
صبر میکنم؛بیا؛ولی تا کی؟؟؟
این کوله بار غم ؛سنگین شده،به جان خودم ارباب...
وقتی غریبی در میان جمع مردم؛
انگار دنیایت شبیه کوفه گشته...
کینه
نگاه سرد مردم
ای وای من،
دارم شبیهت میشوم؛کم کم علی "ع"جان...
دیگر سراغم را نگیر از این و آن؛ارباب خوبم...
وصف دلم؛ گوش شنیدن را گذشته...
دیگرتماشایی شدم ؛ برگرد ارباب...
باغ دلم ؛ویرانه شده؛برگرد ارباب...
چرا پس دلت نمیسوزه به من؟؟؟
چرا گاهی وقتا اینجوری میشه؟؟؟
چرا وقتی کم میارم؛نمیای؟؟؟
چرا پس زیر قرارمون زدی؟؟؟
چرا اشکای منو نمی خری؟؟؟
مگه تو صاحب من نیستی آخه؟؟؟
اگه من کم میذارم برات،بگو...
اگه من غافلم و نمی دونم؛بهم بگو...
این سکوت تو،عذابه واسه من...
آخرش یه روز منم دق میکنم؛
خون من میوفته گردنت؛آقا...
آره آخرش میشم من؛ "سه ساله"...
چرا پس دلت نمیسوزه به من؟؟؟
چرا دردای منو نمیخری؟؟؟
چرا غصه هام تمومی نداره؟؟؟
چرا من هرچی میگم:حسین حسین...
مادرت جواب نمیده صدامو؟؟؟
نکنه یه چیز شده؛بی خبرم...
من آره، بی خبرم؛بی کس وکارم آقاجون...
ای همه دار و ندارم،یاحسین...
تو بیا برس به دادم آقا جون...
خسته ام ؛در به درم،چاره ندارم به علی"ع"...
اندفه یه سر نزن...
بیا بمون...
من مقیم کربلاتم بخدا...
تو مقیم دل من شو؛آقاجون...
من نمیرم از پیشت،
توروخداااااااااااااا
توهم نرو............
دیگه روشو ندارم ؛قسم بدم به مادرت...
من آره ؛بی خبرم؛بی کس و کارم آقاجون...
تو بیا برس به دادم آقاجون...
رحمت به رحمت میرسد فیض وفیوضات
انگار اصلن ارثی است احسان و رحمت ؛
دارد به دنیا میرسد؛دستان رحمت
آری همان دستان پرمهر "محمد"...
بیخود نبوده "رحمت للعالمین" او...
"حتمن"؛"یقینا"؛مهربان است...
این مهربانی را که زهرا ارث برده!!!!!...
"حتمن" ؛"یقینا"؛ میرساند دست ارباب...
بی خود نشد "ارباب ما "شد بی قرینه...
احسان او از مادرش زهرا رسیده...
اینگونه قدمت میگذارند روی "احسان"
به به عجب نامی شده نامت"حسین جان"...
از رحمت عالم به تو فیضی رسیده...
کز او ؛همه عالم فدای تو "حسین جان"...
یک لحظه از تو چشم بردارم؛ذلیلم...
به به عجب چشمان زیبایی شده؛چشمانم ارباب...
اینگونه مشغول توام"فخرم"همین است...
مزدی نمیخاهم از این مشغولیت ها...
تنها...
بگو...مادر"س" برای او دعا کن...