لالایی
دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ
خواهرش میگفت:
به او که رسید؛
مادرش به جای لالایی؛
روضه میخواند؛
تا بخوابد!!!!
از علمدار؛
وبیشتر حسین...
خواب که میشد؛
روضه ها رسیده بود
به شام
به "زینب"...
تازه فهمیدم چرا "حسین"آرام جانش شده
و خط به خط از"حسین"می گوید...
خدا #عمرتان# دهاد #مادر.
۹۴/۰۸/۲۵
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.