دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

تیک میزنم

صفحه پرمیشود

از کارهایی که نباید بشود!!!

برای خوب ماندن و خوب تر شدن ؛از بدیهایمان بکاهیم.

ترک محرمات

ترک محرمات

ترک محرمات.

جهاد اکبر همین است؛حسین"ع"؟؟؟؟

بمن شجاعت و قدرت بده؛ارباب.

۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۰

وقتی در وطنت غریب باشی؛

دوست داری بروی

به دوردست ها...

جایی که حقیقتا بوی غربت بدهد!!!

جایی که بگویند :بلاد کفر.

دردش کمتر است؛نیست؟؟؟!

۲ نظر ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۶
وقتی بساط #گریه مهیا نمی شود
وقتی که #بغض، بین گلو جا نمی شود
.
.
وقتی تمام شب به در خانه #کریم
در می زند گدا و دری وا نمی شود
.
.
وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب
#این_قلب_مرده_است مداوا نمی شود
.
.
یک راه مانده بهر تو آن هم #زیارت است
#مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود
.
.
.
دلم هوای حرم کرده است میدانی
هوای دو رکعت نماز بالا سر

۲ نظر ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۴

لحظه شماری میکنیم برای رمضان!!!

بگو  11ماه را چه کردی؟

که برای رمضان دل دل میکنی!!!

11ماه خودت بودی؛

ازنوع نفس اماره.

این یک ماه را میشود خودت باشی ازجنس خدا؟؟؟

11ماه قرآن خاک خورد گوشه ی تاقچه ی اتاق

که جایش خیلی ها با تو حرف زدند؛

خیلی ها جا ماندند

تو هم مثل همان خیلی ها؛

و شاید بدتر از همان خیلی ها...

لحظه ها را بشمار 

تا برسد همان شبی که دوباره 

خاک بریزی برسرت به جای قرآن...

۰ نظر ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۴

زود ناامید نمیشوم؛اما؛

کم می آورم

از خود به نفرت میرسم

وقتی که

پیش تو دائم زمین میخورم؛آقا.

شرم هم پیش ما ؛شرمش می آید؛حسین جان.

مثل دیوانه ها هی باخودم حرف میزنم

هی با شما...

زندگی ام بدون این حرف های دیوانه وار؛سخت میگذرد؛ارباب...

خوب پای درد ودل هایم بنشین؛

مثل روز عاشورا شده ام؛

73منهای72

جز تو ندارم کسی را؛حسین...

۰ نظر ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸

وقتی که تصمیم هایم درهم میشکند

هم معنای ناتوانی و عجز را میفهمم

و هم قادر بودن تورا...

ساده بگویم:من "نمیتوانم".

بخواه؛تا بشود؛یا خدا...

۰ نظر ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۶
نماز شب آن ها هم فوت نمیشد؛
تو در نماز صبح هایت هم مانده ای!!!
حال عبادت که زورکی نیست؛
که وضویی بگیری
و دلا راست شوی و بگویی من هم اهل طاعت هستم.
چه بر سر بشریت آمده ؛حسین جان؟!
خودمان هم نمیدانیم داریم از کجا میخوریم!!!

۱ نظر ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۰

هوا برم داشته؟

یا دوری توست که به غبار نشسته...

هرچه که هست ؛مریضی ست!!!

دکتر؟دوای درد مرا زود بیار.

۰ نظر ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۷

گاهی بیشتر دوست داری به خیلی ها 

بگویی نه!!!

که دلیلش لبیک به تو باشد.

ولی نمیشود!!!

بمبست چه بد است ؛

غافلگیر شدم؟یا بی عرضه؟!

اینگونه میازمایم حسین...

۱ نظر ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۴

دلم گاهی تنگ میشود برای تک تک نوشته هایم

از همان کودکی تا به حالا. . .

از همان برچسب هایی که عکس امام بود

که پر بود در دفترهایمان؛

ازهمان عکس های شهدا؛

و بیت های بی قافیه و ردیف همیشگی!!!

خیس شدن دست خط هایمان

و ختم عاشورای آخرشب ها؛

میگذری ای عمر...

دم و بازدمم که خودش باشد؛

ملالی نیست...

بگذار ؛بگذری؛چه سخت؛چه آسان.

۰ نظر ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۳