دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

شمارش معکوس...

چقدر مانده بیایی بهارمن؟؟

بدون تو شاخه ها چه جسارتی میکنند؛آقا؟؟

بهار بدون تو؛دارد تمام میشود!!!

بی تو تمام فصل هایم؛سرد و یخی ست.

شکوفه ی یخ زده ام؛بدون تو...

نگاه میکنی مرا؛ذوب شوم؟؟؟

۱ نظر ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۹
نام ما را ننویسید، بخوانید فقط...
سر این سفره گدا را بنشانید، فقط…
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم…
من اگر در زدم این بار، نرانید فقط…
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست،
چند لحظه، بغل سفره بمانید فقط…
کم کنید از سر من، شرّ خودم را، یعنی…
فقط از دست گناهم برهانید... فقط…
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام…
مادرم را به عزایم ننشانید فقط…
صبح محشر به جهنم ببریدم اما،
پیش انظار ، گنهکار، نخوانید فقط…
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم…
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط…
حقمان است ولی جان اباعبدالله،
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط…
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی…!
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط…
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما،
دست ما را به محرم برسانید فقط…
علی اکبر لطیفیان

۰ نظر ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۷

این روزها؛آرزوهایت را از یاد ببر...

مدتی بدون آرزو سر کن؛

چیزی نمیشودباور کن...

بگذار این روزها تنها خودش برایت آرزو کند...

آرزوهای تو اگر دست یافتنی باشد؛

خودش برایت آرزو میکند.

رها شو از ذوق

از لذت

از دنیا...

بگذار خودش آرزویت شود؛همان منتهای آرزو...

۱ نظر ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۳
" وَ مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی "
من کیستم ؟؟؟
ناچیزترین در برابرت...
سفینه النجاه را از من نگیر؛خدا جان..

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۷
"أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ
رَبِّ أُنَاجِیکَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ"
سکوت هم که میکنم خداجان؛
پرم از حرفهای نگفته باخودت...
زبان بسته ؛بدون شفیع چه دارد برای گفتن؟؟؟
فکری به حال دلم کن؛حسین جان؛
دارد هلاک میشود این دل؛بدون تو...

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۳
لا اله الا هو...
یحیی و یمیت؛حسین جان!!!
شبیه ترینی به خدایت؛ای ماه...
دخان خوان شده ام امشب؛آیه ی هشت؛
آیا مرا برای زنده شدن راهی هست؟

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۸
چقدر مانده تا"فیها یفرق کل امر حکیم"؟
شبی که سرنوشت ما از سر نوشته میشود...
خدا جان؛
گوشه ای در همان شب برایم بنویس:
اسیردائمیه حسین است
تجویزکرده ام برایش؛حرم...
جان بدهد پای این بیرق و علم.

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۵
همین لحظات بود که رواق امام پر میشد 
از گریه کن و زائر...
و نوای "الهی لا تودبنی بعقوبتک" حاج سعید بود
که بغض ها را میشکافت از هم...
رنگ چشمانم آخر کارمثل جلد مفاتیح رواق میشد!!!
دلم ابوحمزه ی حاج سعید میخاهد؛آن هم رواق امام...
سید الساجدین؛
تو که" بغیر شفیع فیقضی لی حاجتی" هستی؛
شفیعم میشوی آقا؟؟؟

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۰
فردا شبی راحرمت می بودم؛ای کاش...
فردا
حرم
زهرا"س"
علی"ع"
اولاد آن دو؛
به به عجب جمعی شود؛فردا زیارت...
ماه بندگی#من#حسرت نجف تا کربلا.

۱ نظر ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۹

قاصدک هایی که نه فرود می آیند؛

نه اوج می گیرند؛

میفهمند حال بلاتکلیفی را...

مرا در بر بگیرم ؛حسین جان؛

نه اوج میخاهم؛نه فرود!!!

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۱