دار وندارمه آقا

بی بی جان. . .
گـــــدا نمی خواهی.؟!
دختر بی وفــــــا نمی خواهی. ؟!
کـــــاش می شد ز من سوال کنی
دخترم " کربـــــــلا " نمی خواهی. . !؟
.
.
#دل_ندارم_که_به
#معشوق_زمینی_بدهم
#دل_من_گوشه_صحنت
#به_خدا_جامانده

بایگانی
آخرین مطالب

کسی چه میداند تا عرفات کداممان هستیم

که خدا به اشک حسین مارا ببخشد!!!

کسی چه میداند که اربعین پای پیاده

امشب به کداممان میدهد حسین!!!

کسی چه میداند امشب چه مقدر میشود برایمان؟؟؟

کسی چه میداند کجا صاحبمان برایمان قران به سرگرفته؟

الهی بمیرم که برای من الهی العفو میگویی مهدی جان...

الهی بمیرم...

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۹
سیل جمعیت راه رابست
تامن پیاده گز کنم؛
یک ساعت تمام!!!
مثل گرمای 55درجه ی فتح المبین بود!!!
که از تشنگی گریه میکردیم؛
 تشنه ؛پیاده؛ آن هم فقط یک ساعت؛
جانم فدای لب عطشان تو؛یاحسین...
شهید غواص #خوش آمدی #به شهرمان

۲ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۳

تابیش از این خراب نکرده ام؛برگرد...

از توبه ای به توبه ی دیگر ظهور کن؛

نگذار که به توبه کردن عادت کنم؛آقا؛

دل مرده میشوم باتوبه های مکرر؛آقا؛

از خستگی خسته شدم؛به همین ماه عزیز؛

از فاطمه مادرت بپرس:که نمیخواهد کنیز؟؟؟

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۵

چقدر صبر،،،؟؟؟

بی قراری ازحد گذشته!!!

قرار بگذار باخودت این بار؛حسین جان؛

که جواب این بی قراری را خودت بدهی؛آقا...

ببین بی تاب و توانم؛ارباب

۱ نظر ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۵

بعد از این همه بیخوابی؛

دلم خوابی میخواهد طولانی

ازنوع اصحاب کهف!!!

که همه را خواب کنم؛؛؛

حتی سگ درونم را...

اما بیدارکه میشوم؛

تو آمده باشی آقاجان...

یالااقل که دوباره به خوابم آمده باشی؛

که آتشم گلستان شود؛

که سر به روی شانه ات بگذارم؛

شبیه هشتمین مرادم؛

بیا دوباره به خوابم...

بیا دوباره به خوابم...

تویی همیشه مرادم.

۰ نظر ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۴:۵۴
خوب مارا با داغ برادر پیر کردی؛حسین
روضه ی وداع برای ما سنگین است؛حسین
قران به سر گرفتی روی نی؛برای من؟؟؟
این دل مگر که باز شود؛ با دعای تو...
هی#پرمیشوم#هی خالی#مثل# تنور داغ #ترک خورده ام

۱ نظر ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۴
ارحم فی هذه الدنیا غربتی...
به غربتم رحم کن ...
 سیدی من لی و من یرحمنی ان لم ترحمنی...
اگر تو به من رحم نکنی من که را دارم
 و که به من رحم خواهدکرد؟
فمن یکون اسوء حالا منی...از من بدحال تر کیست؟؟؟
به حال امشب زینب؛خداجان؛
به حال امشب زهرا؛خداجان؛
رحم کن به حال مضطرم؛خدایا...
واما به غربت علی؛حسین جان؛
رحم کن به حال مضطرم؛آقا...

۰ نظر ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۹
یتیم نبوده ام؛
ولی خوب میفهمم حال یتیمان را...
درد بی مادری نکشیده ام 
ولی خوب میفهمم درد بی مادری را...
اسیری ندیده ام به شام؛
ولی خوب میفهمم درد نگاه نامحرم را...
امام زاده نیستم ولی؛
خوب میفهمم حال دلشوره های امشب زینب را...
قدمی برنداشته ام برای ظهور؛
ولی بی تاب سحرگاه بیست و سومم...
یعنی میشود که بیایی همین جمعه؛آقاجان؟!!
۱ نظر ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۲
زمانه ای شده که شنیدن که هیچ؛
با دیدن هم نباید اعتماد کرد و قضاوت!!!
نمیدانیم از پیشرفت علم و تکنولوژی 
خوشحال باشیم یا غمگین؛؛
حقیقت فقط بابصیرت و مطالعه و تحقیق برملا میشود؛
هرچند که پرچم حق همیشه بالاست؛
باگوش و چشم باور نمیتوان کرد دیده ها و شنیده ها را؛
"اندکی"کم است...
خیلی زیاد تدبر و بصیرت؛باید!!!

۱ نظر ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۸
از امشب کینه ی علی را به دوش میکشند؛
تا اوج دشمنی شان باعلی را
روز عاشورا نشان دهند؛
کینه با آل سفیان چه کرد؟
و تاوانش شد پاهای پر آبله ی سه ساله؛
و اسارت!!!.
"کینه"به دل نگیر؛اگر شیعه ی علی هستی...
۱ نظر ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۳:۴۴