سفر با بانوی صفر
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ق.ظ
داره یک سال میشه
همین روزا و ساعت ها
که اومدم صحنت
قول اربعین بگیرم!!!!........
اومدم و
دیگه نیومدم!!!!
باز هم
گذشت و گذشت
و سرقرار دیگه ای رسیدیم به هم
باز شایدشااااید
انگااااااری
میخوای ببینیم؛......
نمیدونم شاید
این بار دیگه هیچ وقت
قول نگیرم ازت!
شایدم باز حرف چله بشه
و بازم دست از پا درازتر برگردم پیشت!
اما
هرچی که هست
دلم فقط به حریمت خوشه
و زمزمه سحرهای حرمت....
و نفر دومی که
"امید"دارم که بخاطرش
خیلی چیزایی که
لایقش نبودم و نیستم رو
بهم ببخشی
بازم دلم میخاد یکی از اون چیزها
زیارت اربعین باشه....
سفر دلم میخاد با
بانوی صفر!......
این ها دلخوشی نیست
این ها سرگرمی نیست
این ها پرکردن وقت نیست
این دردها را اسمش را گذاشته اند:"عشق"!...
#بازهم#تکرار#انتظار#و#دست های#خالی تر#از#همیشه!
#روح
#بدون# عشق
#می میرد #بی شک!
۹۵/۰۶/۲۰
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.