خاک برای دلم تنگ آمد...
سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ب.ظ
واژه به واژه
تو را کم دارم در سطرهایم...
تورا که؛
قنوت ربناهایم شده ای...
تو را که؛
همه ی عاشقانه هایم سهم توست..
تو راکه؛
در جای جای سرزمینم جای خالی ات حس میشود...
تو را که؛
قلبی آکنده و گداخته و جان سوز باید!...
این روزها
دوباره طبق روال هرسال
باید هرروز و هر ثانیه را برایت بیابان نشین شد؛
و اسفند دود کرد...
باید هرلحظه را به انتظار نشست...
نشستن نه!
باید برای آمدنت قیام کرد...
این روزها دوباره
خاک برای دلم تنگ می آید...
این را چه می دانند خاکیان؟؟؟!
این را باید با افلاکیان سخن به میان آورد...
این را باید با آوینی گفت و شنود....
این را تنها دوکوهه خوب تفسیرش را می داند...
خاک این روزها دلتنگ است؛
دلتنگ انقلاب
دلتنگ عاشورا
دلتنگ انسانیت
دلتنگ "تو"....
قیام میخواهد دلش و "دلم"....
انتظار را بس است؛مولا...
اللهم عجل لولیک الفرج.
۹۴/۱۲/۱۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.