چله های مادرانه شروع میشود / انگار فصل زمستان؛ بهار نزدیک است...
يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ
پاییز که تمام میشود؛
دلم خنک میشود؛
انگار که آب روی آتش بریزند؛
پاییز که تمام میشود؛
افق نگاهم به زندگی عوض میشود؛
انگار که بهار رسیده باشد؛
پاییز که تمام میشود؛
گام هایم محکم تر میشود؛
انگار که برف تا سقف خانه مان باریده باشد؛
پاییز که تمام میشود؛
بوی نان داغ می پیچد؛همه جا؛
انگار که مادری صدا بزند؛
پاییز که تمام میشود؛
مادری زمین میخورد؛باز
انگار فصل زمستان؛بهار نزدیک است...
پاییز که تمام میشود؛
چله های مادرانه شروع میشود؛
انگار مهدی زهرا همین حوالی
نمیدانم چرا؟؟؟زانو بغل کرده...
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد
یادت نرود
کسی هست که
به اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز
برای همه بشریت آمال خوب دارد...
یادت باشد
در آخرین شب پاییز،
برای رسیدن بهار دلها دعا کنی…
"اللهم عجل لولیک الفرج".
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا بسلامت دارش
سالروز#ولایتت#مبارک#آقاجان.
۹۴/۰۹/۲۹
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.